دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

خاطرات خنده دار

  53273

چند روز پیش بود ک خالم امده بود خونمون نشسته بودم تو اتاق و طبق معمول مجید خراطها میخوندم یهو دیدم ی چیز پرید تو اتاق فکر کردم شهاب سنگ بود از اسمون امد بعد دیدم نخیر دختر خاله عتیقه من بود امد میگه اون اهنگی ک الان گذاشته بودی دوباره بذارر بهش گفتم اهنگ نبود خودم داشتم میخوندم مگه باور میکرد میگفت خالی نبد اخر واسه باور کردن ایشون کل اهنگهای مجید خراطها رو خوندم بعد ک تموم شد گفتم حالا باور کردی گفت از اولم میدونستم خودتی خواستم یکم واسم بخونی اون لحضه دلم میخواست با کش دختر خالم رو دار بزنم!!!!

  53263

فرمون هیدرولیک پرایدبابام توچشم اگه دروغ بگم(الان فهمیدین پرایدداریم؟!:-) ولی ما پرایدنداریم!)
امشب اومدم همه مطالبوخوندم بعدم که همه صفحه هاروخوندم بیکاربودم صفحه جدیدم نبودشروع کردم لایک همه مطالب.
واقعااگه جبران نکنیدازتون نمیگذرم.

  53259

یه بار تو فامیل داشتن ازم تعریف میکردن اومدم مثلا فروتنی کنم
گفتم نه بابا اغراق میفرمایید منم یه خری مثله شمام!!!!

  53250

یه دختره تو کلاسمون هست
بخاطر اون چهل نفر هر هفته بدون غیبت میان سر کلاس.بعلـــــــــــــه!

  53236

پشت یه پراید نوشته بود:دست نزن بیست میلیون پولشه!!!!

  53220

شمام مثل من این چند روزی که ارسال مطالب مسدود بود کلی سوژه ی خفن گیرتون اومد که اگه میتونستین بذارین تو سایت هر کدوم بالای دوهزارتا لایک میخورد ولی همشو الان یادتون رفته؟!

  53208

یه فامیل داریم لب مرز خدمت میکنه تعریف میکرد ک یک روز یه نامه امد ک قراره از پاسگاهشون بازدید بشه و چندتا سردار بیان اوناهم چند روز تمرین میکردن با سربازا ک یه وقت خراب نکنن بعد چند روز تمرین اخر روز موعود رسید و امدم این فامیل ما ک سرهنگه میگه دیدم از دور ماشینهای شاستی بلند امدن وایستادن خیلی استرس داشتم کل تمرینا یادم رفته بود یهو سردار امد جلو من نمیدونستم چی بگم گفتم::: بچه ها سردار سردار بچه ها!!!! کل ادمها ک امده بودن زدن زیر خنده بیچاره سرداره داشت از خنده میترکید

  53134

چند روز پیش داشتم تو اینترنت دنبال برنامه ی وینرر (باز کردن فایل های فشرده) میگشتم ک تو ی سایت پیدا کردم.
با خوشحالی دانلودش کردم و تا خواستم بازش کنم دیدم واسه باز کردنش خود همون برنامه رو میخواد.
من :(
خوب کصافطااااا اگه این برنامه رو داشتیم ک دانلود نمیکردیمش.
الآنم دنبال یکی میگردم این برنامه رو داشته باشه ک برنامه رو باهاش باز کنم و بنصبم.
نویسنده ی سایت D=
برنامه ی وینرر =)))
بازم من :(

  53132

من یادمه7 سالم بود رفته بودم خونه خالم اونجا من چون شر بودم کسی ب کارم کار نداشت چون هرچی ب من میگفتن بشین بچه!!! من لجبازی میکردم و بدتر میشدم داشتم توی خونه راه میرفتم یهو چشمم افتاد ب ی تلفن تو اون لحضله دیدم ک توی پریز نیس منم یهو جو کار کردن برداشت گفتم برم بزنم تو پریز کنار تلفن ک رفتم خاله بنده داشت مثلا نماز میخوند من این دوشاخه رو برداشتم تا نزدیک پریز میبردم یهو خالم با صدای بلند میگفت ”الله اکبر””” منم خوشم امده بود هی دوشاخه نزدیک پریز میکردم هی خالم داد میزد سر نماز منم ک دیگه خسته شده بودم زدم تو پریز چشمتون روز بد نبینه این تلفن مثل ماهواره امید رفت تو اسمون یه صدایی کرد ک تا اون موقع اونجور صداییی نشنیده بودم بعد فهمیدم ک زدم توی پریز برق!!!!!!!

  53127

درس عبرت :
یکی از فامیلا مرام گذاشت گفت رییس اداره ی بوق رفیقمه , بهش میگم فردا برو پیشش برات یه کار جور کنه ! آقا ما خوشششششششششحال خوششششششششششحال رفتیم , به خدا مدارکمم برده بودم که در جا استخدام شم !! ( نخند ! جوونیه و هزار آرزو )
رییس اداره کلی تحویلم گرفت و خداییش آماده بود استخدامم کنه ! گفت خوب شما رشتتون چیه ؟ اینجانب با شرمندگی اسم رشتمو گفتم !! به خدا اونروز که من قبول شدم میگفتن آیندش خوبه اما نه که الان تحریمیم کلن با رشتم دو تا فحشم نمیتونم بخرم !! خلاصه یارو یه سری تکون داد گفت من برااتون یه پیشنهاد دارم !
برقی از امید در چشمانم پدیدار شد !
گفت : خانوم برید فوق لیسانس بگیرین اممممممما یادتون باشه هر رشته ای غیر از این رشته !
و در نهایت برام آرزوی موفقیت کرد !
همه ی هستیم با خاک یکی شده و با پیشنهادی گهربار بازگشتم ...

  53109

مامانم عینکش به چشمشه بعد داره تند تند تو کیفش دنبال عینکش می گرده..خالم زل زده تو صورتش میگه عینکتو نیاوردی حالا بیا مال منو بزن..
:|

  53098

طرف دخدر همسایمون بود،خیلی کم بیرون میومد واسه همین من فقط یه دو سه بار وقتی تو بالکن بودم تو حیاط خونشون دیدمش،خیلی سر به زیر و با حیا بود. :'(
وقتی میومد تو بالکنشون درس بخونه به صورتی که منو نبینه واسش گل مینداختم :)
دیگه پاک عاشقش شده بودم،عاشق کسی که حتی درست چهرشو ندیده بودم!
آخه موهای بلندی داشت و صورتشو پوشونده بود موهاش... :'(
فکر و ذکرم،درس و مشقم،کار و زندگیم شده بود اون...
تا اینکه یه روز که داشتم از تو بالکن نگاهش میکردم سرشو آورد بالا و با صدای کلفتی گفت:
شاسگول من پسرم،انقد گل ننداز تو خونه ی ما...
تازه فهمیدم طرف پسره
خووو کصصاااافففططط موهاش تا پشت کمرش بود از یه دخدر هم قشنگتر

  53058

چندروزپیش یه استادجدبداومده بودواسمون!وقتی اومدتوی کلاس ربع ساعت اول من فکرمیکردم داره بهم لبخندمیزنه ومنم هی لبخنددل انگیزتحویلش دادم!نگوقیافش این مدلی بوده!اینوبعدازاون ربع ساعت فهمیدم!البته دیگه دیربودچون الان استاده فکرمیکنه من خل تشریف دارم!!!هی روزگار!!!!!!!!!!!!!!

  53057

امروز معلم نداشتیم ما هم کلاسو رو سرمون گزاشته بودیم منم بقل در وایساده بودم در کلاس ما هم یه ذره گیر داره خلاصه انقدر سر و صدا کردیم که ناظممون اومد دم در هی در میزد میگفت درو باز کنید ماهم از پشت درو گرفته بودیم الکی میگفتیم واااای خانم ما این پشت گیر کردیم واااای حالا چه کار کنیم ؟ ناظممونم بدبخت تا اینو شنید گفت خون سرد باشید الان زنگ میزنم کلید ساز یهو خر خون کلاس داد زد نهههه خانم دروغ میگن درو از پشت گرفتن!!!!! وااااای ناظممون تا اینو شنید یه نعره ای زد هممون عین پشه چسبیدیم به دیوار الانم بنده با انظباط 15 در خدمتتونم!!! دی!

  53056

به مامانم میگم:بابا چرا اینقدر موقع خوردن غذا سرو صدا میکنه(همون ملچ ملوچ خودمون)میگه دندون نداره بیچاره.دندوناشو به خاطر خرج شماها فروخته!!!!!
دندونای بالایی بابام: :|
دندونای پایینی بابام: :O
خوب مادر من بهونه بهتر نداشتی؟این چه حرفیه آخه؟