دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

خاطرات خنده دار

  57470

یادمه وقتي 3-4 سالم بود کشف کردم خالم خواهر مامانم هست کلي ذوق مرگ شدم رفتم به دختر خالم گفتم مي دونستي مامانت خواهر مامان منه ؟؟ گفت دروغ مي گي تازشم دروغ گو دشمن خداست....
تا چند روز باهام قهر کرد بي جنبه....

  57456

پست اول
من کلا با ماهی قرمز سگ جون مشکل داشتم از اول.
11 سالم بود طی یک عملیات مخفیانه یک عدد کپسول آموکسی سیلین وا کردم ریختم تو تنگ
و اینگونه بود که کل فامیل رستگار شدن الان 10ساله هیشکی ماهی قرمز نمیخره از ترس مرگ جانگدازش توسط من

  57455

کیا چوب انار خیس خورده و خط کش فلزی و کتک خوردنای سر کلاس یادشونه
***دهه شصتی های عزیز بزنید لایک غشنگه رو***

  57454

به سلامتی همه ی باباهای باحال
12سالم که بود تو راه خونه بابام میگفت زنگ خونه مردم رو بزن درریم (محض خنده ما که
سادیسم نداریم....)

  57453

عاغا یه چی میگم نخندین لطفا
بچه که بودم یه روز داشتم کارتون وتو وتو(پرنده اسرار امیز(کیا یادشونه))رو میدیدم که بابام
گفت واسه کاری برو خونه همسایه منم گفتم به شرطی که تلویزیون رو خاموش کنید تا من
برگردم تموم نشه
***بچه بودم دیگه*به سلامتی همه ی دهه شستی های با حال***

  57447

عاغا جاتون خالی شب نامزدی عموم رفتیم خونه عروس خانوم کلی چیزای گرون و خوب دادن بخوریم ! مث پسته گوشت بره مرغ و خلاصه زمان دشوار دل کندن از این خانواده ی مهربون فرا رسید رفتم جلو مادر عروس خانم گفتم حج خانم بوخشید که زحمت دادین خدا... دیگه فظش و
نگفتم. !! شما فک میکنین ابرم رفت عایا؟! حالا من که خوبم! اون یکی عموم به عمم گفت برو تو اشپزخونشون بگو شرمنده یه لیوان اب لطف میکنین ؟! عمه ی ما هم رفته تو اشپز خونه گفته لطف میکنین یه لیوان شرمندگی میل کنید؟!
یعنی یه چن لحظه موندم چرا تو شب ب این مهمی من و عمم ابر خانوادگیمون و بردیم زیر علامت سوال و تعجب ؟!!

  57437

من که هر وقت مامانم بعد از شستن ظرفا و موقع تمیز کردن سینک دست میکشه روش و النگوها یا انگشترش به سینک ساییده میشه مو به تنم سیخ میشه!
شمام مثل منین عایا؟!

  57423

خاطرات مدرســــــــــــــــــــــــــــــــه(علامت اختصاصی!!!) کتابی که استاد گفته بود نخریده بودم به بغل دستیم گفتم صفحه چنده آقا این استاد کصــــــــــافت ماهم فهمید بلند گفت هی تو چرا نظم کلاس رو بهم میزنی؟گفتم آقا کتاب نداریم.گفت کتاب نداری پ چطو صحبت میکنی؟مام (به قولshey2nak)نه گذاشتیم نه برداشتیم گفتیم کتاب نداریم دهن که داریم بحرفیم:-) گفتن همانا و کتک خوردن و مثل لبلانسبت حیوان موذی پرت شدن بیرون همانا. و جالب اینکه وقتی معلم منو وارد کلاس کرد بچه هابهم نیگا میکردن و آهسته میگفت ایول و...
هییییییییییییی

  57403

عاقا پارسال عید با 3 تا از بچه ها رفتیم مشهد.........
خلاسه با هزار بدبختی اتاق گیرآوردیمو,رفتیم خرید واسه شام,یکم برنج
خریدیم,رب و......غروب بود بچه ها گفتن ما میریم حرم توام شام درست کن
خلاسه اونا رفتن ماهم واسادیم برنجو رب(استمبلی,بیل,کلنگ)هالا
هرچی,درست کنیم,همه کاراشو کردیمواومدیم دمش بندازیم دمکنی
نداشتیم حلا هی بگرد........آخرش زیرپوشمو درآوردم بجادمکنی استفاده
کردم,اومدیم سر سفره یهو همشون زیر پوشمو دیدن داد زدن
زیرپوشته؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟منم اصن به رو خودم نیاوردم,کتک باحالی خوردم بعداونا رفتن تو افق ساندویچ
خوردن منم نشستم تنهایی خوردمش اما آی ته دیگ باحالی داشت
دلم آب شددددددددددددددددددددددددد

  57393

اول سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام. اولین پستمه و خوشحالم به جمع شما پیوستم. عاقا یادمه گودزیلایی بیش نبودم که هر وقت این باباهه می اومد خونه از سر وکولش بالا میرفت. یک روز که طی یه حرکت انتحاری سعی میکردم از دوشش باباهه بالا برم اونم نامردی نکرد و در نهایت ارامش یه نون لواش پهن کرد کف دستش... گفتم باباییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی میخوای چی کار کنی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ گفت هیچی میخوام بخورمت....... منو میگی؟ از صحنه گریختم. تا 3ماه از نزدیکش رد نمیشدم. فکر میکردم واقعا ادم خواره. خداییش اینم پدره ما داریم؟؟؟؟؟؟؟؟

  57382

دوران دبیرستان یه معلم داشتیم هم معاون بود هم معلم بعد ی بار کلاس خیلی شلوغ بود ,سروصدا اینا ی وضعی ,خلاصه جناب معاون وارد شد خیلی عصبانی بعد گفت چه خبرتونه مدرسه رو گذاشتین روسرتون
بعدش نماینده کلاس گفت معلمممون نیومده ,بعدش معاون گفت بشینین بلاخره ی خری...(بوووووووقی)میاد دیگه
رفتو بعد دو دیقه خودش اومد سرکلاس ,یعنی کلاس منفجر شد
من:-)
اموزش و پرورش:-)
بازم من:-)

  57379

خانوادهٔ من همهٔ حرفاشونو جمع می‌کنن، وسط فیلم میگن :|
خانواده شما هم اینطورین!!!!!!!!!

  57324

خیرسرمون اومدیم با هواپیما همراه خانواده و گودزیلاهاشون بریم مسافرت پسرداییم مهماندارو صدا کرده میگه میشه ی سوال بپرسم؟ مهماندار آره عزیزم حتما
خیلی جدی میگه کی برای دستشویی نگه میدارید؟؟؟!!
مهماندار همچین ب ما نگاه کرد انگار با هلیکوپتر از پشت کوه اومدیم...کصافطططط آخه اینم سوال کردی؟؟!!
اینا بچن؟ من همسن این بودم شلنگو از مار تشخیص نمیدادم
والاااااا

  57320

یادمه یه ناظم داشتیم (الان فوت شده خدا بیامرزتش)
بعد بین بچه ها جاسوس مخفی میذاشت که مچ بچه ها رو بگیره...
منم خیلی دوست داشتم جاسوس مخفی بشم.
یه روز بهش گفتم آقا میشه من جاسوس مخفی شما بشم؟؟
بیچاره مونده بود چی بگه فکر نمیکرد کسی قضیه جاسوسارو بدونه!!
گفت: اگه احتیاج شد خبرت می کنم!! :))))

  57308

ما یه گودزیلا داریم،عید هر کی میاد خونمون تو جمع برمیگرده به طرف میگه:بهم عیدی میدی؟ مهمون بیچارمونم تو رودربایستی میمونه بهش عیدی میده دیگ...تازه اوندفه برگشته به عموم میگه:بیزحمت 10 تومنی بده،لازم دارم!البته یه سودی که بهمون رسونده اینه که همه سعی میکنن این وری نیان...فک کنم تنها فایده ای که میتونه داشته باشه همینه!