واقعا با این همراه اول هیچکس تنها نیست ...........
بازم امسال غافلگیرم کرد........ نمیدونم سال چندمه که تولدمو بهم تبریک میگه اما واقعا میگم خودم یادم نبود....
دمت گرم همراه اول:D
خاطرات خنده دار
برای بچـــــه دوستــــم آدامس مــــوزی خــــــریدم ،
.
.
.
.
.
.
برگشته میگه من من آدامس تریــــدنت میخـــــوام !!
والا ما بچه بودیم لاستیک میجویدیم بجای آدامس :)
تقریبا بعد 2 روز خسته و کوفته رسیدم خونه..دیدم مامانم داره ظرف میشوره رفتم بوسش کردم گفتم من میدونم مامانم منو از همه بچه هاش بیشتر دوس داره مخصوصا از اون دوتا پسر دیگش..برگشته میگه نه والا فرقی برام ندارین از همتون بیزارم..
من :O :|
عشق مادری :|
عاقا اينجايي كه من خدمت ميكنم مردم به لحجه خودشون به زنبور ميگن "بز" (Bez!!!!)
چند روز پيش تو آسايشگاه با بقيه بچه ها نشسته بوديم؛ منم داشتم يه خاطره تعريف ميكردم اومدم تريپ معرفت وردارم با لحجه خودشون باهاشون صحبت كنم اشتباهي به زنبور گفتم "بيزز"...
عاقا چشمتون روز بد نبينه تا حالا اينطوري تخريب شخصيتي نشده بودم؛ يني چنان بهم خنديدن كه رنگ صورت بعضياشون ارغواني و كهربايي شد...
هيچي ديگه بلند شدم نفري يه تو گوشي بهشون زدم تا ساكت شدن...
تو کلاس نشسته بودیم، دوستم داشت بدجوری دست تو دماغ کرده بود هی می پیچوند، برگشتم بهش گفتم این انگشتت رو هم از این ور بکن تو تا غافلگیر بشن.
یبار بامامیم دعوام شد اومدم اعتصاب کنم که شاید از گشنگی غش کنم کسی تحویلم بگیره اعتصابم 3روزه بود صبح تاشب تواتاق بودم به افق خیره بودم آقا از قضا همون روز یارانه ها واریز شده بود مامانه بنده ام جشن گرفته بود یه کیسه هله هوله گرفته بود شامم ماکرونی واسنک غذاهای مورد علاقه منو درست کرده بود حالامن تواتاق داره چشم وسوم میره هی خودم ونگه میدارم هربارخواهرم بایه چی میومد تو اتاق تادق کنم دیگه داشتم دیونه میشدم صدای تخمه ام توسرم اسکی میکرد هیچی خودم ونگه داشتم ههچی نخوردم اونام نامردی نکردن دخل همه چیو در آوردن منو هویجم حساب نکردن فردا هم کباب زدن من بازم غذانخوردم دیگه داشتم میمردم کسی ام منوآدم حساب نکرد نزدیکای غروب بود هی راه میرفتم توخونه تاسرم گیج بره بیوفتم لامصب سرم گیج نمیرفت که گفتم الکی خودم وبه غش بزنم اومد هلک هلک توحال خودم وسط راهرو انداختم مثلأ غش کردم خواهرم ومامانم پریدن سمتم هجوم آوردن آقا خواهرم تامن صداکرد من خندم گرفت هیچی دیگه لو رفتم الانم 2ماهه مزهکی مجالسم
بچه های 4جوکی من از فردا 4جوک نمیام، خو چه کاریه میشینم تو خونه تلویزیونو روشن میکنم پیام بازرگانی های وسطای برنامه هارو نیگا میکنم تازه از ساعت 11-12 به بعد هم تبلیغ هاش مسخره تر میشی منم بیشتر میخندم.خدا هم هر چی میخوان به ای سازنده های این برنامه ها بده عوض اینکه باعث بالا رفتن خریدار ها بشن دل مردمو شاد میکنن.والللللللللللللللللللللللا؛))))))))))))))))
این پسر عمه ی من خیلی اسکل تشریف داره سر همین کارای اسکلیش هم با هم بحثمون شده،وسط دعوا برگشته میگه یادته بچه بودی اومدی خونمون شب هم خوابیدی صبح صبحونه مامانم یه کره ی گنده رو برداشت عسل ریخت روش تو برداشتی نصفشو با نون خوردی!!!حلا وسط دعوا یهو ترکیدم از خنده اونم هنوز عصبانی داره منو نیگا میکنه.
آخه این چه ربطی داشت این وسط من موندم یعنی چی آخه خو تو هم خوردی که!!!!!برای همینه که میگم اسکله؛))))))
دوستم به مخاطب خاصش میگه گوشیم دسه خودم نیس زنگ نزن در واقع میپیچوندش بعد طرف از یه شماره دیگه بهش زنگ میزنه اینم برمیداره میبینه خودشه هول میکنه قطع میکنه
بعد فرداش پسره میبینتش میگه چرا قطع کردی دوستمم میگه باد زد قطع شد
یعنی دلیلش از عرض تو حلقه خودش :))
خواهرم(دهه هشتادي:-S)پوستش خيلي سفيده،رفتيم خونه خالم برگشت گفت:خاله دقت كردين وقتي من ميام خونتون نوراني ميشه!!
خاله:-o
لامپ كم مصرف:-S
خواهرم:-D
معلم کله کتابو امتحان گذاشته اونم غیره تستی از کلاس که رفت بیرون یکی از بچه ها برمیگرده میگه توله سگه , .....
بعد که دلش خنک میشه یکی بلند میشه میگه من دختر عمه شم
کصافط تا حالا رو نکرده بود
الانم از همه بچه های 4جوک برای دوستم التماس دعا دارم
اومدم خونه میبینم همه خوابن چراغو روشن نمیکنم بیدار نشن
یهو میبیم یکی از رو تخت پرید پایین زااارت با چتر کوبید پشته ما برمیگردم میبینم گودزیلاس میگم چته ؟
میگه فک کردم دزده
گودزیلا محتاطه ما داریم عایا؟
گودزیلا واقعا فک میکرذه من دزدم یا از قصد زده عایا؟
هر کی میگه گزینه 2 لایک کنه :))
مامانم به بابام میگه زهرا عین توئه مثل خرس میگیره میخوابه!!!
بعد دید اوضاع خراب شده گفت چیه خرسم آدمه دیگه!!!
ینی همچین مامان قانع کننده ای من دارم!
آورده اند که:روزی از روزها حکیم سخنور مهدیF16به پسر عموی گودزیلایش بفرمودی:چهره ات همچو میمون است ای انسان!!!
پسر عموی گودزیلایش در پاسخ وی سبک بفرمود:چهره تو نیز همچو انسان است ای میمون!!!...........هیچ دگر حکیم دچار یاس فلسفی بشدی
حاضر جوابی گودزیلاهای معاصر در ژرفای حلق حکیم باد
نشستم دارم فک میکنم یه دستم عینک بود یه دستمم دستمال کاغذی خواستم دستمالو بندازم دور به جاش عینکمو انداختم سطل اشغال دستمال دماغیو مالیدم به چشمم یه لحظه فک کردم اینجا یه چیز اشتباهه به خودم اومدم دیدم بعله چه سوتیی دادم خدا رو شکر کسی اونورا نبود.....فقط عینکم این وسط حیف شد یکی بیاد از تو سطل اشغال درش بیاره..... خداییش چند بار خودتون اینجوری شدین؟؟؟؟
آخرین مطالب طنز
داستان طنز کلاه فروش و میمون
شعر طنز / فقدان همسر
شعر طنز و خنده دار رانندگی در ایران
مکالمه مرد و زن /طنز
شعرطنز / خانهی ما
مجرمان شیک پوش زندان مهران مدیری را در سریال در حاشیه ببینید! + تصاویر جدید
11 سال رانندگی معکوس این مرد +عکس
واس ماس از زبان جواد رضویان / طنز
شعر طنز / زن گرفتن …
واکنش جالب مهناز افشار با دیدن کنار کاریکاتور خود +عکس
معنی کلماتی که از زنها شنیده می شود / طنز
"جناب خان" ممنوع التصویر میشود؟
علت دروغ گفتن مردها (آخر خنده)
اصول جالب شوهرداری به روایت فورجوک !
فال و طالع بینی
عزیزُم بیا فالت بگیرُم
فال حافظ | فال روزانه | طالع بینی | فال مصری | فال تاروت
فواید خنده
خنده تاریخ انقضا نداره !!!
مجموعه تخصصی فواید ، دانستنیها و رازهای خنده
حمایت میکنیم
+ شادی و کمک به دیگران ( مراکز خیریه )
آمار سایت
بازدید دیروز: 38259
کل بازدید: 511304336