دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

خاطرات خنده دار

  62687

رفتیم جاسب قرار شد پاسور بازی کنیم هرکی اخر شد 2 نفر اخر شام درست کنن
حسین و احمد اخر شدن شوید پلو با ماهی درست کنن
داستان ازاز زبون اونا میگم
احمد رفته برنج گذاشته ابکش کنه بعد شوید قاطیش کنه .از سعید میپرسه شوید نمک کجاس ؟سعید : تو حیاط خلوت
احمد:اینجا 50تا ظرف هست
سعید: بو کن ببین کدومه دیگه
احمد دماغش یکم مشکل داره اولی شو برمیداره میریزه حالا برنج درست میکنه
حالا حسین ماهی یخ زده رو برر میداره میبینه یخش باز نمیشه یکم میکوبه بازم اب نمیشه همونو میذاره تو ماهی تابه میگه بعدا پولکشو میکنم (بعدا یادش میره)
حالا غذای که میذارن جولوی ما
نعنا پلو سوخاری با پولک ماهی (بجای شوید نعنا ریخته بجای نمک پودر سوخاری ریخته)حسینم پولکارو نکنده
همه بچه ها غر میزنن جالب ایجاست یدونه برنجم نموند

  62607

اقا یه چند ماه قبل با کلی کلنجار با خودمون تو یه شبکه اجتماعی که اسمشو نمیبرم(فیسبوک)ثبت نام کردیم.
هنوز چیزی نشده دیدیم اووووووو سیل درخواست های داخلی و خارجی سرازیر شد. و مدیر سایت هم که حسودیش میشد .20 روز ما رو تحریم کرد . جاتون خالی دیروز 20 روز تموم شد اما دیدم یه دختر خارجی ایمیل داده عکسشو هم فرستاده میگه میخوام باهات دوست بشم بیام ایران .
حالا من انگلیسی بلد نیستم چه خاکی تو سرم کنم تازه طرف اسپانیایی هست معلوم نیست چی بلغور میکنه .آقا راه افق دیگه تکراری شده کوچه علی چپ هم پر شده خداییش تا قبل از اومدنش یه راه جدید واسه من پیدا کنید....like

  62599

********************(!!!)علامت اختصاصی abas_m223
یــه بـار هـم مـاشـیـن و بـرداشـتـیـم و بــا بـچـه هـا رفـتـیـم بـیـرون....حـالا صـدای ضـبـط تـا آخـر زیـاد هـمـه هـم داشـتـیـم مـی رقـصـیـدیـم تـو مـاشـیـن,خـلاصـه یـهـو یــه افـسـرِ جـلـومـون رو گـرفـت گـفـت بـزن بـغـل...
مـنـم به بـچـه هـا گـفـتـم ادای ایـن بـچـه بـاحـالا و بـا مـعـرفـتـها رو در بـیـاریـن بـیـخیال شـه جـریـمـه نـکـنـه
خـلاصـه پـلـیـسـه گـفـت ایـن چـه وضـع رانـنـدگـیـه؟ مـاشـیـن بـایـد بـخـوابـه پـارکیـنـگ!!!
یــهـو مـنـم کـف و تـف قـاطـی کـردم گـفـتـم مـیـدونـی مـن کـیـم؟؟؟ اصـلا حـواسـت هـسـت بـا کـی داری حـرف مـی زنـی؟بـگـم کـیـم ؟؟؟بــــــگـــــــم؟؟؟
رفیـقام هـم اومـدن جـلـو دهـنـمـو گـرفـتـن گـفـتـن بـیـخـیـال نـگـو بـهـش گـنـاه داره اخــراج مـیـشه....
افـسـره هـم رنـگشـو بــاخـت و آب دهـن قـورت داد گـفـت: نـه نـمـیـدونـم, بـبـخـشـیـد شـمـا کـی هــسـتـیـن؟؟؟
مـنـم بـا یـه صـدای خـسـتـه بـش گـفـتـم: مــن یــه پــرنــدم ,آرزو دارم تـــو بــاغــم بــاشــی...
مــن یــه خــونــه ی سـرد و تــاریــکــم......(بـچـه هـا هـم دس مـیـزدن)
هـیـچـی دیـگ هـمـگـی دور هــم بـا افـسـره کـلـی خـنـدیـدیـم و گـفـت بـاهـاتـون کـلـی حـال کـردم بـچـه هـای بـاحـالـی هـسـتـیـن آخـر سـر هـم 50 تـومـن جـریـمـه شـدیـم و مـاشـیـن هـم رفـت پـارکـیـنـگ و بــانـدهـاش هـم بـاز کـرد و خــودمـون هـم بـردن تست اعـتـیـاد دادیـم و هــمـه چــی بـه خـیـر و خـوشـی تـمـوم شـد!!!! ^_^

  62593

اين خاطره رو يكي ديگه برام تعريف كرده:‏
ميگفت چند سال پيش با داداشش ميخواستن با اتوبوس از فسا برن كرمان. چند دقيقه از حركت كه ميگذره داداشش متوجه ميشه اسهال داره؛ هر دقيقه هم كه نميشه اتوبوس رو نگه داشت تا آقا بره دستشويي. خلاصه اينا ميان عقلشون رو ميزارن رو هم و كلي فكر ميكنن تا سر يه راه حل به توافق ميرسن...‏
حالا راه حلشون چي بوده؟ راه حلشون اين بود كه داداشش گتر پاشو (كشي كه باهاش پاچه شلوار رو مي بندن‏)‏ محكم كنه و همون جا تو شلوارش كارشو بكنه...‏!‏‏!‏‏!‏ (اه اه اه‏)‏
عاقا چشمتون روز بد نبينه...دوستم تعريف ميكرد؛ تو شلوار داداشش تا زانو هاش "اسهال‏"‏ جمع شده بود و يه بويي تو اتوبوس راه افتاده بود و مگس ها دور سرمون ميچرخيدن..‏.‏
حال به هم زن تري قسمتش هم اين بود كه ميگفت وقتي رسيدن كرمان رفتند مسافر خونه؛ يه اتاق و حموم گرفتند كه داداشش رو تميز كنن؛ همين كه گتر شلوارشو باز ميكنن يهو مثل سطل آبي كه وارونه كني "شر‏"‏ همه‏ "اسهال ها‏"‏ ريخت رو زمين...

  62590

پسرم صبح از خواب بیدار شده منم با ذوق رفتم طرفش بغلش کنم میگه : نیا پیش من ، اعصاب ندارم هاااااا
پسر سه ساله ی بی اعصابه ما داریم ....@..@

  62586

اين خاطره رو يكي ديگه برام تعريف كرد:‏
ميگفت وقتي بچه بوده از طرف مدرسه ميبرنشون اصفهان اردو. عاقا اينا هم تا حالا تو روستاشون بستني نديده بودند؛ ميرن اصفهان بستني ميخورن و كلي حال ميكنن؛ اين رفيق ما هم مياد تعداد اعضاي خانواده اشو ميشماره و به تعدادشون بستني ميخره و ميزاره تو جيب هاش...‏!‏‏!‏‏!‏
عاقا تو راه برگشت احساس ميكنه پاهاش بدجور چكنه شده و ميره به مدير مدرسه ميگه؛ مدير هم نه گذاشته نه ورداشته؛ يه پس گردني محكم به رفيق ما زده و گفته: "تو هميشه بايد يه فيلمي داشته باشي؟ هان؟‏"‏
اين نكته رو هم خدمتون عرض كنم كه فاصله اصفهان تا خونه اينا 1000 و خورده اي كيلومتر بوده...اونم وسط تابستون‏!‏‏!‏

  62551

به اصرار خیلی بچه ها .. میخوام سوالات کنکور رو فاش کنم .. تو هر پستم یکیشو میذارم ؟؟ این از سوال اول ..
دوست داری یه خر ماچت کنه ؟؟؟... یا یه ماچ خرت کنه؟؟؟
یا یکی خرت کنه و ماچت کنه؟؟؟ ... یا یکی خرکی ماچت کنه؟؟؟
یا یکی اونقدر خر باشه که ماچت کنه ؟؟؟

  62550

بچه ها این دیالوگ معلم هارو یادتونه ..
(به من نگا نکن .. رو کتابت نگاه کن و رو مسئله فک کن.. بیشعوره بووووق)
+ یا
یکی دوستات سر کلاس بهت میگه این سوال رو از معلم بپرس .. و تو میخوای تریپ شجاعت برداری... سوال رو میپرسیدی .. معلم هم میگفت احمق .. چند بار اینو تا حالا گفتم .. هنوز یاد نگرفتی .. بیا برو گمشو بیرون .. فردا با والدینت بیا

  62509

پسر دایئم دانشجوی ترم 1 پزشکیه, سر شام مامانش سی تی اسکن سرشو آورد بهش داد گفت پسرم یه نگاه به این بنداز,اینم گرفت جلوی نور درجا گفت وای! زندایئم رنگش پرید گفت چیه؟گفت دور اون قسمت مغزت که مربوط به آشپزیه جلبک گرفته!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

  62506

مجید دلبندم یادتونه؟؟!
ﻣﺠﯿﺪ ﺩﻟﺒﻨﺪﻡ ﭼﯽ ﺷﺪﻩ ﭼﺮﺍ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯿﮑﻨﯽ؟؟؟
- ﻫﯿﭽﯽ، ﺍﻓﺘﺎﺩﻡ ﺗﻮ ﭘﺎﻟﻪ.
- ﭘﺴﺮﻡ، ﭘﺎﻟﻪ ﻧﻪ ﭼﺎﻟﻪ.
- ﭼﺎﻟﻪ ﮐﻪ ﺍﺳﻢ ﯾﻪ ﻧﻮﻉ ﮔﻠﻪ .
- ﺍﻭﻥ ﻻﻟﻪ ﺳﺖ.
- ﻻﻟﻪ ﮐﻪ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺑﺎﺭﻭﻥ ﺩﻭﺭ ﺍﺑﺮﻣﯿﺎﺩ .
- ﺍﻭﻥ ﻫﺎﻟﻪ ﺳﺖ.
- ﻫﺎﻟﻪ ﺭﻭ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺑﻨﺎﯾﯽ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﻣﯿﮑﻨﻦ.
- ﺍﻭﻥ ﻣﺎﻟﻪ ﺳﺖ.
- ﻣﺎﻟﻪ ﺑﻪ ﮐﺴﯽ ﻣﯿﮕﻦ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺩﺭﺩ ﻣﯿﮑﺸﻪ.
- ﺍﻭﻥ ﻧﺎﻟﻪ ﺳﺖ.
- ﻧﺎﻟﻪ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺍﻭﻥ ﺧﺎﻧﻢ ﮐﻪ ﮐﻨﺎﺭ ﻣﺎﻣﺎﻥ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﮔﻔﺘﻢ.
- ﺍﻭﻥ ﺧﺎﻟﻪ ﺳﺖ.
- ﺧﺎﻟﻪ ﺭﻭ ﮐﻪ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﺻﺒﺢ ﻣﯿﺨﻮﺭﯾﻢ.
- ﺍﻭﻥ ﺧﺎﻣﻪ ﺳﺖ.
- ﺧﺎﻣﻪ ﺭﻭ ﮐﻪ ﺗﻮ ﭘﺎﮐﺖ ﻣﯿﺬﺍﺭﯾﻢ ﻣﯿﻨﺪﺍﺯﯾﻢ ﺗﻮ ﺻﻨﺪﻭﻕ ﭘﺴﺖ.
- ﺍﻭﻥ ﻧﺎﻣﻪ ﺳﺖ.
- ﻧﺎﻣﻪ ﮐﻪ ﺩﻭﻧﺪﻩ ﻫﺎ ﺍﺯﺵ ﻣﯿﭙﺮﻥ .
- ﺍﻭﻥ ﻣﺎﻧﻊ ﺳﺖ .
- ﻣﺎﻧﻊ ﺭﻭ ﮐﻪ ﻣﻌﻠﻤﻮﻥ ﻫﺮ ﺭﻭﺯﻣﯿﮕﻪ ﺟﺎﻣﺪ ﻣﺎﻧﻊ ﮔﺎﺯ .
- ﺍﻭﻥ ﻣﺎﯾﻊ ﺳﺖ
- ﻣﺎﯾﻊ ﮐﻪ ﻫﺮ ﻣﯿﺰ ﭼﻬﺎﺭ ﺗﺎ ﺩﺍﺭﻩ.
- ﺍﯼ ﻭﺍﯼ ﺳﺮﻡ ﺩﺭﺩ ﮔﺮﻓﺖ ﻣﺠﯿﺪ ﺟﺎﻥ ﺍﻭﻥ ﭘﺎﯾﻪ ﺳﺖ ﭘﺎﯾﻪ
ﭘﺎﯾﻪ.
- ﭘﺎﯾﻪ ﮐﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﺁﻓﺘﺎﺏ ﻣﯿﺎﻓﺘﻪ ﺭﻭﯼ ﭼﯿﺰﯼ ﺩﺭﺳﺖ ﻣﯿﺸﻪ .
- ﺍﻭﻥ ﺳﺎﯾﻪ ﺳﺖ.
- ﺳﺎﯾﻪ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺍﻭﻥ ﭘﺴﺮﻩ ﻣﯿﮕﻔﺘﯿﺪ .
- ﺍﻭﻥ ﺳﺎﺩﻩ ﺳﺖ.
- ﺳﺎﺩﻩ ﮐﻪ .......
- یادش بخیر

  62501

من یه دخترخاله دارم ۲۲سالشه تازه شوهر کرده و ۵ماهه الان حاملست .
امروز با گریه و زاری زنگ زده که مامان من داشتم آلوچه می خوردم هستشو قورت دادم
الانه که بچم خفه شه!!!!!!!!
حالا جالب اینجاست مامانش که خاله ی بنده باشه بهش گفته:
نترس عزیزم اون که هسته رو نمیخوره مزه مزه میکنه ومیمکه!!!!!!!!!
قیافه من
مامانم :O:O
جنین تو شکم :|
خاله ام

  62483

فردا صب کنفرانس دارم...هنوز موضوشم انتخاب نکردم...الان ساعت 11 شبه و من دارم 4jok می خونم...
آخه اینم دانشجوس مملکت شما داره؟؟!!
لایک=سلامت باشید(آخه دیگه قضیه از خسته نباشیدم گذشته!!!)

  62478

دیروز با دوستام تو پایانه آزادی قرار داشتیم...توراه بودم یکیشون بهم زنگ زد:
_کجایی؟
_من هنوزتو راهم...چطور؟
_ به من گفتین از ایستگاه مترو آزادی بیا پارک سوار،ولی اینجا هیچ پارکی نیس...چی کار کنم؟؟!!
وقتی به خودم اومدم دیدم گوشیمو جویدم...دیگه نتونستم جوابشو بدم!!!
شانس آوردیم گم نشد...

  62477

آقا امروز ما امتحان المپیاد ریاضی داشتیم ، ای دل غافل که ما حوزه ی امتحانی که بهمون افتاده بود یک مدرسه دخترانه بود ( اسمش رو نمیگم تا بسوزید !!!! ) .
بگذریم از اینکه روی میزهاشون شماره تلفنی خودمون رو نوشتیم ، از اون قشنگ تر این بودش که روی دیوارشون نوشته بودن " ما منطق را به خط کشیدیم !! " ( هر کی معنی اش رو فهمید به ما هم بگه ! ) ، ما هم که طبق معمول بیکار زیر این نوشتیم " ما هم داریم کلاستون رو به ... می کشیم ، آی لایو یو پی ام سی !! "
یعنی همچنین هم کلاسی هایی من دارما !!!!

  62475

من با فلانی قهرم، تو هم باید باهاش قهر کنی...!!!
یادش بخیر دبستان :D