دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

خاطرات خنده دار

  64185

*****
سلام
اقا ما یه عمو داریم خیلی خوش اخلاقه ولی یه عیب داره هر وقت میخواد بچمو بغل کنه و اسمشو صدا کنه از خودش صدای تی رکس در میاره من که چار ستون تنم میلرزه
ولی بچه هه میخنده مثل چی
چه میدوم شاید ارتباط نسل قدیمو جدید اینجوریه

  64183

دیروز تو اتوبوس بودم داشتم از دانشگا بر میگشتم حالا دوتا دختر هم رو بروم بودن داشتن میحرفیدن.منم آهنگ جدید نداشتم یعنی داشتم ولی شاد بودن دلم نیومد تو ایام فاطمیه گوش کنم.دیگه هیچی بیکار بودم.
حالا این یکی واسه اون یکی یه چیز تعریف کرد اونم شروع کرد خندیدن.
(خنده کوچولوها )روبه دوستش:بترکی هدیه یکاری میکنی هی بخندم ترکیب صورتم به هم میخوره.شرو میکنه به بالا کشیدن ابروها وگونش روبه بالا!!!انگار که وارفته دوباره داره برش میگردونه سرجاش:)
خو لامصب مگه خمیر بازی آریاس که ترکیبش به هم خورده؟؟!!!

  64169

هـوس خــیـار کـرده بـودم از او تـه مـهـای یـخـچـال یـه خـیـارک(خـیـلـی کـوچـولـو بـود)پـیـدا کـردم سـر سـیـنـک داشـتـم پـوسـت مـیـگـرفـتـم از دسـتـم سـر خـورد پـرت شـد تـو آشـغـالـی
لامـصـب از شـیـکـسـت عـشـقـی بـدتـر بـود

  64167

** ویژه دلسوخته **

یه رفیق صمیمی دارم که تا دلتون بخواد توی حرف زدن سوتی میده! سوتی های وحشتناک! چندتاشو براتون میزارم...
این اولیش:
باهم رفته بودیم داروخونه که "شامپو سیر" بخره! بعد از بیست دقیقه که نوبتش شد به خانومه گفت ببخشید یه دونه "سامپو شیر" میخوام ، دارین؟؟
داروخونه مث بمب ترکید ، همه میخندیدن!! جالبترش این بود که خودش از همه بیشتر میخندید و به من نگاه میکرد. به زور آرومش کردم

  64090

********************(!!!)علامت اختصاصی abas_m223
یــادمـــه 6 مـــاهــه کــه بـــودم دوس داشــتـم وقـتـی گــریـه مـیـکــردم بـغـلـم کـنـن بـگـن:hishhh momy is here
Momy loves you abas jon
امــا خــب مــتـاسـفـانـه اکـثـر مـواقـع مـامـانـم مـیـگـفـت خـفـه خـون بـگـیـر لامـصـب زر نــزن دیـگـه....
بــابــام مـیگـفـت کـره خـر بـخـواب دیـگ صـبـح بـایـد بـرم سـر کـار!!!
خلاصـه خــدایـی مـدیـونـیـد اگـه فـکـر کـنـیـد مـن 6مـاهـگـیـم یـادم نـیـست و زبـان بـلـد نــبــودما!!!
^_^ (چـشـمـای آبـجـی بروسـلی)

  64089

********************(!!!)علامت اختصاصی abas_m223
ســر سـفـره هـمـه سـاکٰت بـودن مـامـانم هم طـبـق مـعـمـول تـو فـکـر عـمـه هـام بود کـه یـهـو بـی مـقدمـه جــو گـرفـت ﺳــﺲ ﺭﯾـﺨـﺘـﻢ ﺗـﻮ بـرنـج مــامـانـم گفتم بخور مادرم تــا جون بگیری تــارف نـکـن،عــه خــجـالــت مـیـکـشـم چیـه؟؟؟ایـنـجـا هـم خـونـه خـودتـه تــارف نـکـن, بــا بـابـام و حـسـیـن کـلـی خــندیـدیـم...
ﻣـﺎﻣـﺎﻧﻢ هــم ﮔـﻔـﺖ ﺧـــــــﺪﺍﯾـــــﺎ ﭼـــﺮﺍ ﺍﯾــﻦ ﺑـــﭽــﻪ ﺭﻭ ﺷــﻔــﺎ ﻧــﻤـﯿـﺪﯼ ﺧـﻮﺏ ﺷــه؟؟؟ عــاﺧـﻪ ﭼــﯽ ﺍﺯ ﺑــﺰﺭﮔـﯿـﺖ ﮐــمﻣـﯿـﺸـﻪ؟؟!
ﺧــﺪﺍﯾـﯽ ﻫـﻤـﭽـﯿـﻦ ﺑــﺎ ﺳـﻮﺯ ﮔـﻔـﺖ ﺟـﯿـﮕـﺮﻡ ﺁﺗـﯿـﺶﮔـﺮﻓـﺖ،ﺧـﻮﺩﻣـﻮ تــا آخـرِ ظــرف شــسـتـن ﺭﻭ ﻭﯾـﻠـﭽـﺮ ﺑـﺎ ﺩﻫــﻦ ﮐــج تــصـور مـیکــردﻡ ، تـخـیـلﺗـﺎ ﺍﯾـﻦ ﺣــﺪ!!!
^_^ ( نـنـه سـوبـاسـا)

  64082

یه روز یکی از فامیلهای دورمون اومدن خونه ما؛یه دختر داشتن که نیم متر قدش نمی شد بهش می خورد کلاس پنجم ابتدائی باشه اومد پیشم ازش پرسیدم اسمت چیه دختر خوشگل جواب داد:ملیکا گفتم ملیکا جون کلاس چندی؟جواب داد سوم دبیرستان …………………………اوههه سوم دبیرستان کلا هنک کردم

  64074

عيدرفته بوديم شهرستان،ازقضا2تاخر ديديم!
منم حيوون دوست،داشتم خره رونازميکردم،صاحبش گف اينانسبت خوني دارن!
من:إچ جالب،چ نسبتي اونوخ؟
يارو:خاهربرادرن!
مامانم:إ،مث توومهدي!
من:0-O
خووو مادرمن،منوخرفرض کردي ياداداشمو عاخه فدات شم؟

  64063

برس دستشویی مسواکم شه اگه دروغ بگم.
یه بار رفته بودیم خونه داییم اینا بالا شهر بعداز نهارهوس پفک کردیم من داوطلب شدم برم پفک بخرم.رفتم به سوپری سرکوچه گفتم عاقا چندتا پفک میخواستم گفت پفک چی؟؟؟؟؟ من با کلی کلاس گفتم سرکه ای>>>>>>
هیچی دیگه وقت از جلوی اون مغازه رد هم نمیشم الانم که فهمیدم به داییم اینا گفته دیگه هیچ وقت خونه داییم نمیرم

  64051

خدانصيب گرگ بيابونم نكنه:
وسط زنگ اجازه گرفتم رفتم بيرون بعد از برگشتن به كلاس ديدم دوتا از بچه ها ميخندن.خلاصه من كه نفهميدم واسه چي ميخندن به درس ادامه دادم.زنگ خورد رفتم تو حياط ديدم تمام بچه ها به من ميخندن.نگو همكلاسي هاي كرمكي من رو ميزم لاك غلط گير ريخته بودن.
تاخونه اومدن مكافاتي بود.
.
خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ توففففففففففففففففففففففففف

  64026

امروز با معلم ریاضی بحثم شد بیرونم کرد گفت:خودت برو دفتر بگو نظم کلاسو بهم زدم(کصافط تجدید میکرد میگفت تهدیدت میکنم..............اِ ببخشید تهدید میکرد میگفت تجدیدت میکنم حالا مگه من میترسم)
خلاصه من رفتم بیرون با بچه های اون یکی کلاس حدود یه ساعتی فوتبال و پینگ پنگ کردیم و یِ نفر که پاس نمیداد نوازش کوچولویی ازش کردم(از اون نوازشا که گردن الاغو میشکونه) و رفتم دفتر با معاونمون(که خیلی با هم جوریم)نشِستیم چای و شیرینی خوردن و گل گفتن و گل شنفتن...............آخر سر رفتم انگشتمو رو استامپ گذاشتم جوهری شد پنج دیقه مونده به زنگ رفتم سر کلاس گفتم تعهد دادم و واسم حاضری رد کرد
خلاصه امیدوارم اگه یِ روز از کلاستون اخراج شدید مث من بهتون خوش بگذره.......................همین و بس

  63997

یه رفیق دارم تو پیام نور درس میخونه یه روز صحبت کارت تلفن بود یه دفه از جا پرید گفت وای کارت تلفنم تو تلفن دانشگاه جا مونده اون وقت پا شده 1000تومن خرج کرده رفته تا دانشگاه و برگشته میگه کارتم رو برده بودند ازش پرسیدم چقدر اعتبار تو کارتت داشتی میگه 890 تومن خداییش این دانشجوی مملکته

  63932

تو سراوان زلزله اومده در حد بازی ایران استرالیا 7/7 ریشتر، یعنی اگه هر جای دیگه میومد با خاک یکسان کرده بود، بعد مصاحبه ی محلی از تلوزیون نشون میده، مرده میگه تو خونه نشسته بودیم بعد تسبیحی که از دیوار آویزون کرده بودیم افتاد، ما همه دویدیم از خونه بیرون. شانسو میبینی اینا دارند، اگه تو قزوین (حالا فهمیدید من اهل قزوینم) 1/1 ریشتر میومد من الآن داشتم تو کما بالش بیمارستانو می جوییدم از شدت آسیب دیدگلی. حالا اونا فقط یه تسبیح از رو دیوارشون میوفته
زلزله زدگان سراوان :)))))))))))))))))))))): من
تسبیح آویزون -------:((((((((((((((((((((((

  63923

یه شب منوعلی وحسین خونمون داشتیم گشنه گی تلف میشدیم (البته علی خونشون شام خورده بود) تو یخچال انواع غذاهای که نون میشد خورد بود ولی پول نونم نداشتیم
رفتم خونه رو گشتم یدونه کلوچه پیدا کردم که درش باز مونده بود سنگ شده یه نصفه شیشه شیر تقریبا فاسد اونم با عسل قاطی کردیم که شیرین شه با هم خوردیم و اینطوریه که هنوز زنده ایم

  63915

همه فهمیدن من ADSLام تموم شده با Dial up میام 4jok
دخترعمه کصافطم زنگ زده خونمون میگ همینطوری ک با من حرف میزنی برو4jok پستای جدیدوبخونیم حال کنیم خخخخخخخخخخخ توکه نمیتونیییی :)))))))
منم گفتم اوخی خودت نت نداری بری بخونی خخخخخخخخخخخخ.....
دخترعمم :((((((((((
من :))))))))))