دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

خاطرات خنده دار

  68362

اصن فکر نکنید فامیل ما پسر دوستن ها اصلا!!!
چند روز پیش جایی مهمون بودیم یه خانومه نشست کنار مامانم گفت: دختر خانومتون کلاس چندمه ؟چه مدرسه ای میره؟ چه رشته ای؟
مامان منم شروع کرد از فضایل من سخن گفتن مامان بزرگم نامردی نکرد برگشت گفت بزار شوهر کنه راستشو از مادرشوهرش بپرس
بعد رو کرده به پسر خالم : الهی تصدقت برم مادر کلاس بدنسازی میره بچم بلند شو یه ژست بگیر نور دیدم
اقا با کلی فیس بلند شده خم شده جلو که ژست بگیره یهو یه چی تو مایه های ترکیدن لاستیک ازش در رفت
لامصب زارت و تق و توق نبود بااااااااااااااااااااااااااااااااامب بود
من نفس گرفتم که منفجر شم از خنده دیدم نه خبری نیست قیافه همه جدیه . دیدم مادربزرگم اشک تو چشاش جمع شده بلند شده پیشونی پسر خالمو بوس میکنه هی میگه ماشالا شیر مادرت حلالت عین اون خدابیامرز(بابابزرگم)باابهته
منم بلند کردن که برو براش اسفند دود کن چشم نخوره معجون درست ضعیف نشه !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
کاری هم از دست کسی برنمیاد فقط دعا و لایک

  68354

امروز سر صف معاون میگفت که کم تر برید رو اون چمنا خراب میشن!!!!
من:آقا ببخشید پـــَ ما چی بخوریم(منظورم همون چمن بود)؟؟؟!!!
خلاصه مدرسمون رفت رو هوا و هنوز برنگشتن...........خعلی نگرانشونم
امیدوارم آروم بیوفتن زمین پول دیه سیصدنفرو ندارم

  68335

مامانم میگه: یه دفعه مامانش (مامان بزرگ من) گرفته مامانمو کتک زده!!
مامانمم برای انتقام از مامان جونم هر چه رب گوجه درست کرده بوده رو ریخته تو فاضلاب!!!
بعدم به مامانم گفته: ایرج (پسر همسایشون) اینا رو ریخته تو فاضلاب
مامان جونمم گفته: جونم مرگ شده دیدم امروز پای دیوار خونمون بودها!!!
مامان انتقام جوئه داریم؟؟

  68267

یکی از دوستام تعریف میکرد یدفه گوشی موبایلش افتاده بود تو ( گلاب به روتون ) طاق دستشویی بعد یه نابغه ای پیشنهاد داد که زنگ بزن ببین دقیقا کجا افتاده؟ بعد این دوسته منم نابغه تر از اون، زنگ زد! گوشیه رو ویبره بوده کلا فنا شد....

  68243

فضول 4jok اومد!!!
عاقا سوم راهنمایی معلمی داشتیم خعلی ادعا داشت!!! ی روز تو کلاس بودیم,من و کنار دستیم عاشق موتور بودیم،عاغا یهو بحث موتور اومد وسط، گفت شما دو تا نشید مثل چندتا ازون اراذل موتور سوار که پیش اداره چرخ تک برق میزن!!!!بهش گفتم آقای فلانیییی؟کجا؟گفت ببخشد اداره برق,من که خعلی فضول بودم بلند به سوتیش خندیدم،گفت پاشو بیا کنار دیوار بایست تا آخر این کلاس،20دقیقه مونده بود به زنگ؛کنار دیوار بودم ،2تا سیم بودن یکیشون چسب برق روش بود؛من که نمیدونستم سیم فاز و نول رو بهم بزنیم همه برق ساختمون میپره,گفتم این سیم رو هم بچسبونم به اون بعد به معلم بگم نگا چکار کردم اگه یکی دیگه بود برق میگرفتش!چسب اونو آروم باز کردم؛که دستم نخوره به جایی ک سیم لخته برق بگیرم؛چسب رو باز کردم,حالا نوبت این بود که سیمارو(سیم ها ن سیما)بچسبونم بهم؛سیمارو بهم زدم چنان جرقه ای زد که دور و ور اون جای پریز سیاه شد و همه برق مدرسه عهد بوق قط شد،معلم زد رو سر خودش,منم از ترس خشکم زد,مدیر معاون وهمه معلما جم شدن نگا شاهکارم کردن,منم از ترس الفرار به سمت خونه،ولی خداییش خعلی باحال بود,زنگ زدن آقام گغت محمد باز چکار کردی؟فرداش رفتیم تعهد دادیم که دیگه 9 فضولی،خداییش عجب سوتی داد معلمممون،الانم به این خاطره دارم میخندم!!

  68228

داشتم آهنگ خارجي گوش ميكردم مهمون داشتيم عمم گفت آهنگ خارجي گوش ميدي چيزي هم ميفهمي؟ بابام گفت آره بابا داره به زبان مادريش گوش ميده منم خواستم از خودم دفاع كنم گفتم مگه ميشه زبان مادريمو نفهمم.ميدونيد بابام برگشت چي گفت؟
بهم گفت خفه شو اسگل من تورو از پسمانده ي زباله هاي بيمارستاني پيدا كردم آخه تو زبان مادريت كجا بود!؟
به نظرتون من الان بايد چه كنم؟

  68184

عاغا دیرو داشتم بر میگشتم خونه میخاسم بپچیم تو کوچمون دید نداشتم اول کوچه رو ببینم(:
از شانس ما یه گربه سر کوچه دقیقا تو نقطه ای ک من دید نداشتم داشت غذا میخورد عاغا من تا پیچیدم دیدم یه چیز سیاهی از بین پام رد شد منم این صحنه رو دیدم عربده ای کشیدم و دوییدم پنج متر اونورتر وایسادم گربه هم از ترس من و هم از ترس عربده من رفت پنج متر اونورتر وایساد همینجور داشتیم همدیگرو نیگا میکردیم!!!!!
عاغا من وقتی دیدم گربه بود چن تا فحش رکیک به اون و سپس به خودم بخاطر عربده ام دادم!!
حالا مگه همدیگرو ول میکردیم اون شاکی بود ک وسط غذا خوردنش من اومدم من بخاطر ترسوندنم ازش شاکی بودم هچی همدیگرو نیگا میکردیم انگار میخاسیم دوئل کنیم بعد یه مین من بیخیال شدم رفتم!!!!شانس اوورد بخشیدمش!!!!

  68172

مکالمه ی من و دوستم:( از طریق اس ام اس)
من: خیلی لوسی ؛ بی تربیت، پرروووووو؛ به سنگ پا قزوین گفتی زکی...دیگه با من حرف نزن...
دوستم: چی؛ بگو شنگولم...
من:گفتم با من حرف نزن
دوستم: نزدم؛ صحبت کردم...
من: یاد حرفای دیشبت افتادم که چقدر دعوام کردی؛ تازه فهمیدم چی گفتی...
دوستم: خب حالا بوست کنم؟ آشتی؟
من: نخیر لازم نکرده؛ بی تربیت...
اون:.....
من:.... در انتظار جواب
خب عزیز من تکلیف منو روشن کن به یه جا این مکالمه رو برسون؛ بالاخره قهر باشم؛ آشتی کنم؟ چرا منو تو این موقعیت قرار میدی آخه؟؟؟؟ مردم مخاطب خاص دارن ما هم داریمممممم...

  68118

آقا(املا رو داشتی ن جون من داشتی) من سال اول دبستان که بودم یه روز دیر از خاب پاشدم و دیر رفتم مدرسه.آقا رفتم داخل مدرسه دیدم ک هیچکس تو مدرسه نیست منم یه لحظه فک کردم که هنوز هیچکس نیامده مدرسه و از خوشحالی که هیچکس نیامده مدرسه رفتیم اول صف کلاسمون وایسادیم(با کلی ذوق که بلاخره اول صف وایسادم).آقا ی نیم ساعتی همون جا وایسادیم تا اینکه یکی که مثه خودم دیر آمده بود بهم گفت که چرا اینجا وایسادی برو داخل کلاست.آقا چشمتون روز بد نبینه رفتیم داخل کلاس معلممون املا گرفته بود.برای منم یک صفر به اندازه کله ام گذاشته بود.(خب چکار کنم دیگه اولین دفه ام بود که دیر میکردم.)

  68105

یادمه معلم روزهایی که مشقامون رو نمینوشتیم میکشیدمون بیرون. به صف میشدیم. لا مصب یک خط کش چوبی همیشه خیس داشت انگار چوبش از
جهنم آورده شده بود این قدر ازش میترسیدیم. منم همیشه ته صف بودم. خخخخ زرنگم نه تا بهم میرسید کلی دستمو ها میکرم و به خودم میمالیدم ولی بی وجدان ی جوری میزد که فایده نداشت. سرخ میشد ی هفته.... شما هم عایا؟
هعی........

  68101

بچه ها این پفک 10 تومنی های قدیمی یادتونه. به به همیشه 5 تا میخریدم میریختم توی ی سینی فوتبالیستها که شروع میشد با یک چنگال شروع به خوردنش میکردم. هزار بار از اکسیژن های امروزی که اسمشو گذاشتن چیتوز خوشمزه تر بود. واااااااااااالا

  68100

پنجم دبستان که بودم یه معلم(عقده اییییی داشتیم ما هم برا انتقام گرفتن ازش نقشه کشیدیم)
به معلممون گفتیم برا روز معلم برات چی هدیه بیاریم
گفت شما خودتون هدیه ایین گلین هدیه نمیخوام
عاغا(ما عمدا ازش پرسیدیم میفهمیدیدم که این تیکه همه معلماست)
خاصه روز معلمم فرارسید
ما همه با هم هماهنگ کریدم هیچی براش نخریدیم
رفتیم سرکلاس نشستیم خانووم خیلی شیکومجلسی تر اومده بود اونروز
ما بلندشدیم تبریک گفتیم
گفت هدیه هاتون کو ماگفتیم خودت گفتی نیار
گفت حالا من یه غطی کردم(نه یه بار غلط کنی بلکه صدبارغلط کنی)
شما خجالت نکشیدین
برا همهمون 5نمره کم کرد
تو دفترم همه معلما غل بغل هدیه داشتین اون خودکار به دست وارد دفتر شد ما از پت پنجره دفتر نگاش میکردم سرخو سفید میشد
خومرض داشتی گفتی
این معلمه ما داشتیم واللللللله

  68081

آقای همکار اومده میبینم گوشش ورم کرده صورتش قرمز شده و کلا عجیب و غریب شده میگم آقای همکار چیزی شده میگه خانمم مدام میگفت موهات سفید شده موهامو رنگ کرد منم به رنگ مو حساسیت داشتم :| ارزششو داشت دیگه سفیدی موهاش دیده نمیشد

  68080

ساعت8:23 شنبه س.طبق معمول پشت میز کارم هستم...
یکی از همکلاسی های سابقم واسه یه کار اداری اومده پیشم.همزمان دارم باهاش حرف میزنم و تو 4جوک پُست میذارم!
تا امروز 4بار شوهر کرده! شوهر آخریش هم از بابای من بزرگتره اونوقت برگشته جلو مامانش با لحنی که فیس و افاده و سرکوفت –توامان ازش می باره- به من میگه: هنو مجردییی؟
شیطونه میگه پاشم همچین بزنمش عین پوستر بچسبه به دیوارا! پررو!

  68071

دوسه سال پیش که بامزه تر از الان بودم دو نقطه دی(الان فهمیدی نمکدونم یا بیشتر بگم؟؟؟) با دوستم رفتیم کافی نت یا ویدئو کلوپ یا موزیک کلوپ (حالا هرچی که هست) سی دی بازی بخریم...
منم اونروز خوشحال یهو از صاب مغازه پرسیدم آلبوم سعید خسروی (خودم)رو داری؟؟؟طرفم خندید
گفتم واس چی میخند؟؟؟
گفت سعید خسروی خودتی...؟؟؟
منم گفتم یعنی اینقدر معروف شدم که منو میشناسی؟؟؟


إ إإ إإإ إإ إإ إ إإ إ خنده نداشت؟؟؟؟؟؟؟؟واسه هر کی تعریف کردم ببخچال خونشونو گاز میگرفت از خنده........
حالا شاید سوال پیش بیاد چرا یخچال خونه؟؟؟اونش به تو ربط نداره


خدایی لایک کن دفه اولمه مینویسم