دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

خاطرات خنده دار

  86390

رفته بوديم شهربازي با دخترعمم بعد رفتيم تونل وحشت كه ثابت (واقاً حدس ميزنم اينجوري بنويسنش) كنيم چه قدر مسخرس و اين كه كلاً شهر بازياي ايران چيز ترسناك ندارن حالا از اين بگذريم كه از بس تاريك بود همش جيغ ميزدم
اقا (معدلم باااالاست) ديگه رسيديم به اخر خط طوري كه به روشنايي رسيديم يكي از كاركنان شهربازي هم روبه رومون واستاده بود البته هنوز دور بود ازمون كه نفهميدم يه چيزي تو صورتمون روشن شد و گفت پخخخخخخخخخ ما هم كه خودمونو خيلي ريلكس و اروم نشون داده بوديم ( يني اصن نترسيديم) سكته رو زديم فقط بايد بودين و مي ديدين
ما:/
آقاهه:)

  86389

داشتم توی4جوک لایک میزدم در همان حین با پاهام هم چند بار در کمد رو به بالا فشار میدادم...

یهو دیدم درکمد روی پامه داره میاد روی من.اون لحظه باید قیافه ی منو نگاه میکردین

قیافه من اونموقع:*-0

اولین پستم بود همکاری کنید لطفا.......

  86388

عاقا دیشب تمام خونه رو با حشره کش یکسان کردم...
20دقیقه بعد ‏: ویزززز ویییییززز وزوزوز وییزززوزیز ویژژژ ویژ ‏‏‏(فکر کنم این یکی معتاد بود!‏‏) ووززز هیچی دیگه الان من احساس اون خلبانی رو دارم که بمب شیمیایی انداخت رو هیروشیما !!‏

  86372

با ماشین عموم اینا رفتیم ایرانگردی اوناهم مثل ما زیر خطن یه پیکان مدل 48دارن که ترمزش تو سرعت های پایین نمیگیره ماهم برای اینکه وایسه دروباز میکردیم پاهامونو میزاشتیم زمین دقیقا همون کاری که تو بچگی با دوچرخه میکردیم.

  86263

نامزدآبجیم باخواهرش اومده بودن خونه مامهمونی
اونشب داداشم یه برگه مسابقه قرانی اورده بودخونه
توپذیرایی نشسته بودیم که به من گفتن پاشوبرگه روببرخونه عمو
تاجواباشو واسمون بنویسه
من هیچ رقمه زیر بارنرفتم که نرفتم
به هیچ وجه من الوجوه
درهمین اثنامشغول شیطونی بودم که ناگهان
"اونشب کذایی ازاینجاشروع میشه"
که ناگهان "روم سیاه"
صدایی سهمگین از مابه درشد
مادست وپای گم بنموده وسرخ روی،فی الفور ازجاکنده شدیم
وگفتیم برگه کو برگه کو بدید برم عموووووووووووووو
دم همشون گرم ابرازهمدردی کردن وهیشکی نخندید
فقط نامردا بااینکه 24 سال ازاون فاجعه میگذره هنوز یادشونه

  86234

همين الان عضو شدم!تبريك ميگم به خودم!
موقع عضو شدن شماره ي همراهو ميخواد.شيش ماه پيش اين خطو گرفتم متاسفانه شماره مو حفظ نيستم.خدا اين داداش گودزيلامو حفظش كنه همين كه خطمو گرفتم شمارشو رو ديوار آشپزخونه سروته چسبوند!من الان موقع وارد كردن شماره سه بار بلند شدم نشستم ببينم شماره رو درس نوشتم؟پيامكه سايتم كه اومد تو گوشيم با نگراني بلند شدم چك كردم دوباره شماره رو مبادا اشتباه زده باشم!
شمايي كه داري اينو ميخوني:O-o
من پاشم برم ببينم شماره رو درس زدم يا نه!

  86220

با دوستی قرار داشتیم بریم باغ اطراف شهریار..
ما زودتر رسیدیم..
اون بنده خدا رسید ولی چه حالی داشت ..
طفلکی نفسش بریده بود..
من فکر کردم زیادی پیاده اومده گفتم چرا نگفتی بیام دنبالت..
تازه کلی براش ناراحت شدم..
حالا نگو اون از خنده نفسش در نمیومد..
ماجرا از این قرار بود که این رفیق ما سوار ماشین میشه بیاد باغ خیلی هم توی خودش بوده میبینه که روی شیشه یه مغازه نوشتن ...دزد گیر ما چیکار کرده...
باخودش فکر میکنه مردم چه سرخوشن چه جوری خودشونو تبلیغ میکنن ...که میبینه یه جای دیگه هم همینو نوشته ....
خلاصه حس فضولیش گل میکنه که بپرسه جریان چیه میره از یه مغازه دار میپرسه ..........................
نهایت ماجرا این میشه که این تبلیغ (دزد گیر ماجیکار کره ) بوده و این رفیق ما نفهمید چه جوری از مغازه یارو بیاد بیرون وووووووووووووووووووووو..................

  86204

مخاطب خاصم: محمد تو بايد استقلالي بشي وگرنه
باید منو فراموش کنی!
من :|
2 دقيقه بعد
مخاطب خاصم : خب محمد فکراتو کردي ؟
من : ببخشيد شمــا ! ؟ :

خخخخخ ! =)) يني يه همچين پرسپوليسي هستم من

  86203

"شادمانی همه جا پشت در است در گشودن هنر است"
یه روز از خونه همسایه مون صدای دادو فریاد اومد،همه تعجب کردیم،فکرکردیم چه خبره…!!
خلاصه با بچه ها جمع شدیم،اول در زدیم،کسی در رو باز نکرد،من محکم در زدم،دیدم کسی جواب نمیده،خلاصه حس قهرمانی بهم دست داد،گفتم یه لگد بزنم در رو باز کنم،چشمتون روز بد نبینه تا لگد زدم در باز شد،خورد تو شکم یارو،همه فرار کردند،من گفتم خدایا چی کار کنم…؟
حالا اون یارو هم داره با تعجب منو نگاه میکنه،جالب اینجاست که من بایستی میگفتم ببخشید،ولی اون بندهخدا گفت:آقا شرمنده،
بچه ها داشتن بازی میکردن،هر دقیقه جبغ میزدن،الان میرم ساکتشون میکنم،حالا مگه من میتونم جلوی خنده ام رو بگیرم

  86199

سلام معتادان 4jok :))))))))
خيلي با ادبم نه؟p:
خواهرم مريض شده بود،ميخواستم ببرمش دكتر....هيچي از واحدمون اومديم بيرون،بعد من داشتم ميرفتم سمت پاركينگ مون. لازم به ذكره كه جا كفشيمون تو واحدمون نيس بيرون پاركش كرديم:|
به خواهرم گفتم:در خونه رو چك كن بسته باشه......
خواهر گرام برگشت در جا كفشي رو چك كرد(0_o)
من واقعااااااا نگرانش شدم اون شب :/

  86161

عاقا بچه كه بودم مامانم گفت برو داداشتو صداكن ازكوچه رفتم ديدم يه خرس گنده توپشو گرفته نميده.منم غيرتي شدم گفتم ياتوپ داداشموميدي يا يه سطل اب روت خالي ميكنم طرفم انداخت پررو بازي .منم ن اينور نه اونور رفتم يه سطل اب اوردم شششششرررر ريختم روش
كرم حلزون بخرم اگه دوروغ بگم بعدشم داداشمو توپشو پسررو باهم تنهاگذاشتم اومدم حياط دروبستم
خخخخخخخخ

  86153

دیروز که کلاس شیمی بودیم مسئول آموزشگاه هی میومد و میرفت به بهانه های مختلف.بعد یه بار اومد تو کلاس دبیرمون یه جوری نگاش کرد که بیچاره خانومه یادش رفت چی میخاسته بگه.یه نگاه به ما کرد گفت شماها چرا 4تایی نشستین روی یه نیمکت بعد رفت واسمون صندلی خودشو برداشت آورد.
اصلا دست دهقان فداکار رو از پشت بست با این کارش.باید اسمشو میزاشتن ریز فاطمه خواجوی بخدا در حقش اجحاف شده . مسئولین رسیدگی کنن

  86146

با اجازتون دیروز اولین جلسه کلاس فوق العاده شیمیمون بود.یکی از بچه ها پرسید ببخشید اقا چقد دیگه از کلاس مونده؟؟؟
دبیره هم که گرم درس دادن بود همچین ژست گرفت،یه نگاه عاقل اندر سفیه ب دوستم انداخت و گفت: این دوتا رو باهم جمع کن تقسیم بر فراوانیشون کن بدستش میاری.
هیچی دیگه بیچاره دوستم هنوز تو کلاس نشسته داره جمع و تقسیم میکنه که کی کلاس تمومه بره خونشون.

  86136

من کافی نت دارم . یه روز اول صبح یه پیرمرده اومد تو مغازه برای ثبت نام گفت کابینت همینجاس؟ منم لبخندی زدمو گفتم بله . شروع کردم به ثبت نام ،همینطوری که من داشتم ثبت نامش می کردم هواسم بود بهش، هی دنبال یه حرف می گشت که بزنه ، هی اینور و اونور ونگاه کرد، هنوز هیچ مشتری ای نیومده بود وپشت میزا خالی بود، یدفعه برگشت گفت مثل اینکه همکاراتونم نیومدناا.

  86115

هر وقت میریم سر قبر پدر بزرگ خدا بیامرزم (اسمش حیدر علیه ) من روی حیدر روی سنگ قبر دست میذارم میشه علی ( اسم من) و هر دفعه با فوحش پدر ومادر گرام مواجه میشم که میگن نکن ذلیل مرده شگون نداره!!!
خخخخخخخخ