و اما بهترین شانس من این بود که یه بسته لواشک گرفتم یه دونشو باز کردم دوتا توش بود (00
خاطرات خنده دار
دیروز تو خونه صدای تلق تلوق شنیدم.رفتم تو نشیمن،دیدم برادرم روزنامه رو تا کرده و داره مگس میکشته!
ازش پرسیدم:تا حالا چند تا مگس کشتی؟
گفت:سه تا زن دوتا مرد
گفتم:از کجا فهمیدی زنه یا مرد!!!
گفت چون دوتاشون به تلوزیون چسبیده بودن سه تا هم به تلفن
تا حالا اینقدر قانع نشده بودم :|
حکم بازی میکردیم دستو باختیم بابام زد پس کلم گفت چرا خشت نمیای؟
گفتم از کجا بدونم خب؟
گفت سه ساعته دارم به صورت شوهر عمت نگاه میکنم.
:/
یه خاله دارم خیلی مهربونه ولی بدجوری تعارفیه. یه بار بچه بودم رفتم خونشون. یهویی دستشوییم گرفت. بلند شدم برم دستشویی. خالم گفت: حالا می موندی خاله جون؛ چقدر زود دادی میری. منم ازون تعارفی تر؛ راهمو گرفتم و اومدم خونه. یعنی ما ایرانیا مثل عنکبوت تعارف می پیچیم دور هم!
یادش بخیر کلاس دوم بودم بهمون سرود جمهوری اسلامی رو یاد دادن . کلاس ما از همه کلاسا بهتر می خوند. بعد من این سرود رو تغییر داده بودم.می گفتم:سر زدز افق شیش تا تخم مرغ گوزیده همسایمون بهمن یکی از ماه های سال پرسپولیس استقلال با هم بازی دارن.بعد من یک غلطی کردم اینو بلند تو کلاس خوندم و همه ی بچه ها یاد گرفتن. فردا بهمون گفتن پدر و مادر ها میان مدرسه تا یک جشن بر پا کنیم .وظیفه کلاس ما خوندن سرود بود . پدر و مادر ها اومدن. اولم نوبت کلاس ما بود سرود که شروع شد من چون صدام خیلی بلند بود گفتم سر زدز افق شیش تا تخم مرغ گوزیده همسایمون بهمن یکی از ماه های سال پرسپولیس استقلال باهم بازی دارن.بعد گفتن اینا کل مدرسه رفت رو هوا.
بچه های کلاس:))))))))
مدیر:((((((((
پدر و مادر ها :O
پست اولمه لطفا منو حمایت کنید
این هم یه خاطره ی دیگه از سلطان سوتی،امیر رضا
سر نماز من و اون مکبر هستیم.یه روز که من مکبر بودم سر نماز با لحجه عربی "قد قامت الصلاه" رو گفتم.(ق در زبان عربی خیلی غلیظ و محکم تلفظ میشه)
امیر رضا هم خیلی جدی بلند گفت: قاز قاز
نماز جماعت که از هم پاشید هیچی،امام جماعتمون سر خوندن سوره توحید وقتی به حرف قاف میرسید از خنده نمیتونست ادامه بده
فکر کنم کرونا خیلی زو مغزم اثر گذاشته
دیشب خواب دیدم یه گربه رفته بالای درخت سیب
یه جعبه گوجه سبز گرفته دستش داد میزنه بدو هندونه به شرط چاقو•_•
رکورد سریعترین اخراج از کلاس، مال رفیق منه..
مبصر کلاس بود، معلم عربیمون اومد سر کلاس این برگشت گفت:البرپا...!
معلم همونجا با لگد انداختش بیرون
:/
یبارم تو خواب داشتم به خودم تو ایینه نگاه میکردم از این کلاه دلقکا (هفت رنگاااا)سرم بود ارایشمم داغوووننن شلوار کردی هم پام بود ی پوزخند زدم گفتم:مثل همیشه عالی!یهو یکی گفت عزیزمممم برگشتم دیدم ایان سامر هلدر(همون دیمن تو خاطرات خون اشام!)هست که موهاش بلنده بلند بود شرابی جیغ رنگ کرده بود خرگوشیم بسته بود ی کت که فک کنم مال بابابزرگ پدرش بود پوشیده بود(گشادِگشاد از بس شسته بودن به سفیدی میزد)با ی شورت ورزشی تیپش تکمیل بود در حالیکه داشتیم نگاه عاشقانه بهم پرت میکرد ی مگس از بینمون گذشت اونم گفت دهنتو ببند الان مگسه میره توش!(دهنم بخاطر تیپ فوق لاکچریش باز مونده بود)بعدش زانو زد ی حلقه دراورد گفت با من ازدواج میکنی؟؟؟....خب دوستان حتما میپرسین بقیش چیشد باید بگم بقیه نداره روزگار نزاشت بااون ورژن شیکش،حتی توخواب بتونم باشم وهمون موقع بیدار شدم دو رکعت نماز وحشت خوندم ولی بازم خوشحالم چون این تیپش رو فقط من دیدمااا دلتون بسوزه????
دوستان پست اولمه لطفاً حمایت کنید
پاشدم رفتم آشپزخونه گفتم ددی پس چرا امروز پنکیک و آب پرتغال نداریم ؟
بابام گفت گوهاتو که خوردی چایی دم کن ....
:/
یه روز تو مدرسمون دعوا شد ، اون گفت تو(خطاب به طرف مقابل) هنوز نمیدونی طلا عنصر یا اتم!! اون یکی بهش گفت خودتم نمیدونی!!! هیچی دیگه قانع شد رفت :)))))) |:
زنگ زدم به ۱۲۱ گفتم برق کوچه ما یه ساعته قطعه ولی اون ور خیابون برق داره گفت ۵ دقیقه دیگه حل میشه
۵دقیقه بعد برق اون ور خیابونم قطع کردن
دوستی تعریف میکرد: مراسم ختم پدر بزرگم بودم. همه گریه و زاری :((( یکی گفت بذارید تلویزیون رو روشن کنم حال و هوامون عوض شه. خلاصه تلویزیونو روشن میکنن و پیام های بازرگانی پخش میشه. میرسه به تبلیغ تعویض تو سه سوت بوم بوم بوم. نبودید ببینید همه چطوری هلیکوپتری میزدن D::::: بعدش که تبلیغ جدید رب تبرک و نودل ریوا پخش شد ، همه دیدن پدر بزرگ هم از قبر در اومده بود داشت بندری میرقصید :)))))))))) و این داستان ادامه داشت تا وقتی که دو دقیقه سریال پخش شد!!
کلاس پنجم بودم معلممون داشت درباره حریم خصوصی حرف میزد که نباید سوال هایی مثل اینکه پدرت چه کاره است بزنیم
یک روز گذشت بعد اومد یک فرم پر کنه ازم پرسید پدرت چه کاره است منم گفتم
خانم این جز حریم خصوصی ماست و شما نباید این سوال را بپرسید
درسته اجتماعی بهم بیست داد ولی با انضباط صفر که نمیشه مدرسه پیدا کرد
به بابام گفتم آب معدنی یخ زده نخور
گفت چرا؟
گفتم وقتی یخ میزنه در واقع مانو پُلیمر به مانومر تبدیل میشه و سرطان زاست
گفت آفرین پسرم امتحان کن خودت بخور ببینم واقعیت داره یا نه
آخرین مطالب طنز
داستان طنز کلاه فروش و میمون
شعر طنز / فقدان همسر
شعر طنز و خنده دار رانندگی در ایران
مکالمه مرد و زن /طنز
شعرطنز / خانهی ما
مجرمان شیک پوش زندان مهران مدیری را در سریال در حاشیه ببینید! + تصاویر جدید
11 سال رانندگی معکوس این مرد +عکس
واس ماس از زبان جواد رضویان / طنز
شعر طنز / زن گرفتن …
واکنش جالب مهناز افشار با دیدن کنار کاریکاتور خود +عکس
معنی کلماتی که از زنها شنیده می شود / طنز
"جناب خان" ممنوع التصویر میشود؟
علت دروغ گفتن مردها (آخر خنده)
اصول جالب شوهرداری به روایت فورجوک !
فال و طالع بینی
عزیزُم بیا فالت بگیرُم
فال حافظ | فال روزانه | طالع بینی | فال مصری | فال تاروت
فواید خنده
خنده تاریخ انقضا نداره !!!
مجموعه تخصصی فواید ، دانستنیها و رازهای خنده
حمایت میکنیم
+ شادی و کمک به دیگران ( مراکز خیریه )
آمار سایت
بازدید دیروز: 27502
کل بازدید: 511870207