دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

خاطرات خنده دار

  259657

و اما بهترین شانس من این بود که یه بسته لواشک گرفتم یه دونشو باز کردم دوتا توش بود (00

  259654

دیروز تو خونه صدای تلق تلوق شنیدم.رفتم تو نشیمن،دیدم برادرم روزنامه رو تا کرده و داره مگس میکشته!
ازش پرسیدم:تا حالا چند تا مگس کشتی؟
گفت:سه تا زن دوتا مرد
گفتم:از کجا فهمیدی زنه یا مرد!!!
گفت چون دوتاشون به تلوزیون چسبیده بودن سه تا هم به تلفن
تا حالا اینقدر قانع نشده بودم :|

  259647

حکم بازی میکردیم دستو باختیم بابام زد پس کلم گفت چرا خشت نمیای؟
گفتم از کجا بدونم خب؟
گفت سه ساعته دارم به صورت شوهر عمت نگاه میکنم.

:/

  259646

یه خاله دارم خیلی مهربونه ولی بدجوری تعارفیه. یه بار بچه بودم رفتم خونشون. یهویی دستشوییم گرفت. بلند شدم برم دستشویی. خالم گفت: حالا می موندی خاله جون؛ چقدر زود دادی میری. منم ازون تعارفی تر؛ راهمو گرفتم و اومدم خونه. یعنی ما ایرانیا مثل عنکبوت تعارف می پیچیم دور هم!

  259628

یادش بخیر کلاس دوم بودم بهمون سرود جمهوری اسلامی رو یاد دادن . کلاس ما از همه کلاسا بهتر می خوند. بعد من این سرود رو تغییر داده بودم.می گفتم:سر زدز افق شیش تا تخم مرغ گوزیده همسایمون بهمن یکی از ماه های سال پرسپولیس استقلال با هم بازی دارن.بعد من یک غلطی کردم اینو بلند تو کلاس خوندم و همه ی بچه ها یاد گرفتن. فردا بهمون گفتن پدر و مادر ها میان مدرسه تا یک جشن بر پا کنیم .وظیفه کلاس ما خوندن سرود بود . پدر و مادر ها اومدن. اولم نوبت کلاس ما بود سرود که شروع شد من چون صدام خیلی بلند بود گفتم سر زدز افق شیش تا تخم مرغ گوزیده همسایمون بهمن یکی از ماه های سال پرسپولیس استقلال باهم بازی دارن.بعد گفتن اینا کل مدرسه رفت رو هوا.
بچه های کلاس:))))))))
مدیر:((((((((
پدر و مادر ها :O
پست اولمه لطفا منو حمایت کنید

  259608

این هم یه خاطره ی دیگه از سلطان سوتی،امیر رضا
سر نماز من و اون مکبر هستیم.یه روز که من مکبر بودم سر نماز با لحجه عربی "قد قامت الصلاه" رو گفتم.(ق در زبان عربی خیلی غلیظ و محکم تلفظ میشه)
امیر رضا هم خیلی جدی بلند گفت: قاز قاز
نماز جماعت که از هم پاشید هیچی،امام جماعتمون سر خوندن سوره توحید وقتی به حرف قاف میرسید از خنده نمیتونست ادامه بده

  259607

فکر کنم کرونا خیلی زو مغزم اثر گذاشته
دیشب خواب دیدم یه گربه رفته بالای درخت سیب
یه جعبه گوجه سبز گرفته دستش داد میزنه بدو هندونه به شرط چاقو•_•

  259596

رکورد سریع‌ترین اخراج از کلاس، مال رفیق منه..
مبصر کلاس بود، معلم عربیمون اومد سر کلاس این برگشت گفت:البرپا...!

معلم همونجا با لگد انداختش بیرون
:/

  259565

 یبارم تو خواب داشتم به خودم تو ایینه نگاه میکردم از این کلاه دلقکا (هفت رنگاااا)سرم بود ارایشمم داغوووننن شلوار کردی هم پام بود ی پوزخند زدم گفتم:مثل همیشه عالی!یهو یکی گفت عزیزمممم برگشتم دیدم ایان سامر هلدر(همون دیمن تو خاطرات خون اشام!)هست که موهاش بلنده بلند بود شرابی جیغ رنگ کرده بود خرگوشیم بسته بود ی کت که فک کنم مال بابابزرگ پدرش بود پوشیده بود(گشادِگشاد از بس شسته بودن به سفیدی میزد)با ی شورت ورزشی تیپش تکمیل بود در حالیکه داشتیم نگاه عاشقانه بهم پرت میکرد ی مگس از بینمون گذشت اونم گفت دهنتو ببند الان مگسه میره توش!(دهنم بخاطر تیپ فوق لاکچریش باز مونده بود)بعدش زانو زد ی حلقه دراورد گفت با من ازدواج میکنی؟؟؟....خب دوستان حتما می‌پرسین بقیش چیشد باید بگم بقیه نداره روزگار نزاشت بااون ورژن شیکش،حتی توخواب بتونم باشم وهمون موقع بیدار شدم دو رکعت نماز وحشت خوندم ولی بازم خوشحالم چون این تیپش رو فقط من دیدمااا دلتون بسوزه????
دوستان پست اولمه لطفاً حمایت کنید

  259540

پاشدم رفتم آشپزخونه گفتم ددی پس چرا امروز پنکیک و آب پرتغال نداریم ؟
بابام گفت گوهاتو که خوردی چایی دم کن ....

:/

  259539

یه روز تو مدرسمون دعوا شد ، اون گفت تو(خطاب به طرف مقابل) هنوز نمیدونی طلا عنصر یا اتم!! اون یکی بهش گفت خودتم نمیدونی!!! هیچی دیگه قانع شد رفت :)))))) |:

  259527

زنگ زدم به ۱۲۱ گفتم برق کوچه ما یه ساعته قطعه ولی اون ور خیابون برق داره گفت ۵ دقیقه دیگه حل میشه
۵دقیقه بعد برق اون ور خیابونم قطع کردن

  259524

دوستی تعریف میکرد: مراسم ختم پدر بزرگم بودم. همه گریه و زاری :((( یکی گفت بذارید تلویزیون رو روشن کنم حال و هوامون عوض شه. خلاصه تلویزیونو روشن میکنن و پیام های بازرگانی پخش میشه. میرسه به تبلیغ تعویض تو سه سوت بوم بوم بوم. نبودید ببینید همه چطوری هلیکوپتری میزدن D::::: بعدش که تبلیغ جدید رب تبرک و نودل ریوا پخش شد ، همه دیدن پدر بزرگ هم از قبر در اومده بود داشت بندری میرقصید :)))))))))) و این داستان ادامه داشت تا وقتی که دو دقیقه سریال پخش شد!!

  259496

کلاس پنجم بودم معلممون داشت درباره حریم خصوصی حرف میزد که نباید سوال هایی مثل اینکه پدرت چه کاره است بزنیم
یک روز گذشت بعد اومد یک فرم پر کنه ازم پرسید پدرت چه کاره است منم گفتم
خانم این جز حریم خصوصی ماست و شما نباید این سوال را بپرسید




درسته اجتماعی بهم بیست داد ولی با انضباط صفر که نمیشه مدرسه پیدا کرد

  259485

به بابام گفتم آب معدنی یخ زده نخور

گفت چرا؟


گفتم وقتی یخ میزنه در واقع مانو پُلیمر به مانومر تبدیل میشه و سرطان زاست

گفت آفرین پسرم امتحان کن خودت بخور ببینم واقعیت داره یا نه