رفتم مطب دکتر معدم بهم ریخته بود ماهیچه پامم گزگز میکرد ب خاطر کمبود ویتامین ب ۱۲ خلاصه رفنم نشستم میگم اقای دکتر معدم بهم ریخته وقتی هم اینجوری میشم اول سرم بعد گردنم بعد معدم درد میگیره و همینطور ماهیچه هام گزگز میکنن برگشت گف چیزه خاصی نیست داری سقط میشی /×× با سپاس از روحیه دادنش
خاطرات خنده دار
سلام ب همه چهارلطیفه ای ها
آقا ما ی اکیب سه نفره ایم (من .محمدرضا.سامان)رفیق و همه جا باهمیم.
خاطره برای سال نهمه ک چندروزی سامان مریض شده بود و محمدرضا میخاست بره عیادت که سامان بش گفته بود برام شیاف بگیر(کلا بی کلاسیم خب شربت یا آمبول) حالا مکالمه ممدزضا و نسخه بیچ دارو خونه:
ممدزضا:سلام خسته نباشید ببخشید شیاف میخاستم
نسخه بیچ:برای کی میخاید؟
ممدزضا:برای سامان(:
نسخه بیچ:نه منظورم اینه که چندسالشه
ممدرضا:اها 15
نسخه بیچ:خب برای چی میخاید؟
ممدرضا:برای باسن(من ک دیگه جر خوردم اینجا)
نسخه بیچ:نه برای تب میخاید یا درد؟
ممدرضا:اها اسهال داره................
خدایی نمی دونم چطوری هنوز با همیم
قابل توجه دوستی که از ذوستش امیررضا گفته بود (همه یدونه داریم)
یه کتاب داشتم ، اسمش پداگوژی بود (برای فنی و حرفهای) یروز دوستم مشخصات این کتابو فرستاد برام و گفت اسمشو بفرست. منم نوشتم پداگـ...ــوزی. دیدم یهو دوستم اس فرستاد از کتابه بدت میاد؟
منم نوشتم نه. گفت پس چرا نوشتی پداگـ...ــوزی؟ منم رفتم دیدم ای دل غافل!! [ز] رو نگه نداشتم بشه {ژ} :(((( از اون به بعد هروقت اون دوستم منو میبینه میگه پداگـ..ـوزی حالش چه طوره メ-(
سلام. مانی هستم، ۸ سالمه، پدرم استاد دانشگاهه.
پدرم توی گروه تلگرامی درسی دانشجوها با یه اسم دیگه عضو شد تا ببینه دانشجوهاش برای امتحان پایانترم میخوان چکار کنن. وقتی فهمید دانشجوهاش میخوان یه تقلب دسته جمعی بکنن، یک امتحان رياضى سختی گرفت که ظاهرا گریه بچه ها در اومده. بعد امتحان همکارای بابام زنگ زدن گفتن حاجی ما اساتید رياضى هم از امتحان سخت تو پاسی نمیگیریم. بابامم به تمام دانشجوهاش نمره ۱ داد
ﺩﯾﺮﻭﺯ ﭼﻨﺪ ﻟﺤﻈﻪ ﺭﻭ ﭘﻠﻪ ﺑﺎﻧﮏ ﻣﻠﯽ ﻧﺸﺴﺘﻢ ﮐﻤﯽ ﺍﺳﺘﺮﺍﺣﺖ ﮐﻨﻢ ﻭﺍﺳﻢ ﭘﯿﺎﻣﮏ ﺍﻭﻣﺪﻩ ﺩﻭ ﻫﺰﺍﺭ ﺗﻮﻣﺎﻥ ﺍﺯ ﺣﺴﺎﺏ ﺷﻤﺎ ﺑﺎﺑﺖ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﺍﺯ ﺳﯿﺴﺘﻢ (ﺳﺎﺭﭖ) ﮐﻢ ﺷﺪ
ﺳﺎﺭﭖ = سامانه ﺍﺳﺘﺮﺍﺣﺖ ﺭﻭﯼ ﭘﻠﻪ
ﻫﺮ ﺟﺎ ﺳﺨﻦ ﺍﺯ ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﺍﺳﺖ ﻧﺎﻡ ﺑﺎﻧﮏ ﻣﻠﯽ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﻣﯿﺪﺭﺧﺸﺪ
یادش بخیر
چند سال پیش در چنین روزی کنکور داشتم و پدر و مادر گرامی هنوز امید داشتن ک من دکتر میشم
سالها پیش واسه استخدام رفتم یه شرکت معتبر
خیلی رک بهم گفتن تو بدرد ما نمیخوری....
صادقانه یه لحظه دلم شکست اما موقع خروج گفتم: یه روز که خیلیم دیر نیست خودتون میاید دنبالم...
بعد از چند روز دقیقا چیزی که گفتم اتفاق افتاد؛ اومدن دنبالم گفتن اون لپتاپی که از رو میز منشی بلند کردی رو پس بده بیشور
به طرف گفتم چشمم نرم، دندم کور؛ گفت برعکس گفتی. گفتم نرمم کور، چشمم دنده؟
گفت نه همون قبلیه درست بود
:/
میدونم تلخه، ولی بخونید.
حدود ۴ سال قبل، روز تولد ۲۰ سالگیم، رفتم خونه؛ میدونستم فقط بابام خونهست و بقیه رفتن بیرون؛ زنگ در رو چندبار زدم ولی کسی جواب نداد؛ به ناچار از دیوار پریدم تو. از پلهها بالا رفتم و بابامو صدا میکردم ولی جواب نمیداد؛ در رو که باز کردم، با وحشتناکترین صحنهی عمرم مواجه شدم؛ خودشو دار زده بود. جیغ کشیدم و هنوز نمیخواستم باور کنم که اون رفته؛ چند دقیقهای طول کشید تا به خودم بیام؛ رفتم چاقو آوردم که طناب دار رو ببُرم. به اندازهای کند بود که هیچی به هیچی.
با گریه فندکمو از جیبم درآوردم که طنابو قطع کنم. بابام گفت چشمم روششششن...
:/
یه روز اخبار داشت درباره محاکمه این اکبر آقا میگفت و اینکه بی نظمی و فساد تو قوه قضاییه هست و اینا...
بابای من اومد مثل یه کارشناس نظر بده میخواست بگه حوضی که ماهی نداره قورباغه توش سالاره
برگشت گفت:حوضی که صاحاب نداه قورباغه توش ابو عطا میخونه;-)
آخرین اخبار رسیده حاکی از اینه که غلامعلی حدادعادل زیر میزش پناه گرفته قورباغه ها دارن دسته جمعی ابوعطا میخونن و همه ماهی ها پولکاشون ریخته0_0
چرا اینجوری میکنید؟
امروز یه دختر رو دیدم پلنگ ۳۰ سالش بود یکی دیگه دیدم همون شکلی ۱۸ سالش بود یکی دیگه دیدم همون شکلی پسر بود
:/
با بابام رفتیم فلفل بخریم، به فروشنده میگه : اگه شیرینه ۱ کیلو بده..
فروشنده گفت : حاجی شیرین دوست داری زردآلو بخر! چرا فلفلو بیعفت میکنی :))))
داییم زنگ زده میگه سگم مُرد ، میگم خوب چکار کنم؟
میگه شب میای اینجا از باغ مراقبت کنی؟
دیشب به بابام گفتم یجوری رفتار کن مهمونا بفهمن دیگه باید پاشن برن. چای داغو ریخت پشتم شروع کردم جیغ و داد کردن بعد گفت آخ آخ باز این قرصاشو نخورده الان وحشی میشه:))) شما برید
:/
سلام. مانی هستم، ۸ سالمه
پدرم استاد دانشگاهه.
پدرم این ترم که کلاسهاش مجازی شده بود، به هیچ کدوم از دانشجوهاش پاسی نداد. از پدرم پرسیدم چرا همه رو انداختی؟ گفت: چطور میشه من سر کلاس هرچی میپرسم بچه ها بلد نیستند جواب بدن ولی در امتحان مجازی پایانترم که بینهایت سخت گرفتم همشون از یک کنار مثل هم گزینه ها رو زدن و تمام ۵۰ نفرشون تست شماره ۱۴ را نزدن...
یه کم عینکمو جابجا کردم و فکر کردم، من به پدرم حق میدم که به دانشجوهاش ۱ از ۲۰ بده
آخرین مطالب طنز
داستان طنز کلاه فروش و میمون
شعر طنز / فقدان همسر
شعر طنز و خنده دار رانندگی در ایران
مکالمه مرد و زن /طنز
شعرطنز / خانهی ما
مجرمان شیک پوش زندان مهران مدیری را در سریال در حاشیه ببینید! + تصاویر جدید
11 سال رانندگی معکوس این مرد +عکس
واس ماس از زبان جواد رضویان / طنز
شعر طنز / زن گرفتن …
واکنش جالب مهناز افشار با دیدن کنار کاریکاتور خود +عکس
معنی کلماتی که از زنها شنیده می شود / طنز
"جناب خان" ممنوع التصویر میشود؟
علت دروغ گفتن مردها (آخر خنده)
اصول جالب شوهرداری به روایت فورجوک !
فال و طالع بینی
عزیزُم بیا فالت بگیرُم
فال حافظ | فال روزانه | طالع بینی | فال مصری | فال تاروت
فواید خنده
خنده تاریخ انقضا نداره !!!
مجموعه تخصصی فواید ، دانستنیها و رازهای خنده
حمایت میکنیم
+ شادی و کمک به دیگران ( مراکز خیریه )
آمار سایت
بازدید دیروز: 22835
کل بازدید: 512004523