دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

خاطرات خنده دار

  25233

می خواستم دیوار رو سوراخ کنم. مطمئن نبودم از زیره جایی که می خوام سوراخ کنم سیم برق رد شده یا نه. محض احتیاط فیوز برق رو قطع کردم که برق نگیرتم.... بعد از اینکه دریل روشن نشد کلی غصه خوردم که سوخته!

  25232

هر وقت میرم توی بانک قبل از اینکه ببینم چی کار دارم و برم نوبت بگیرم، سریع با یه نگاه تمام دوربین های بانک رو چک می کنم و سیستم امنیتی بانک رو اسکن می کنم و روش های سرقت از اون بانک رو آنالیز می کنم. بعد دقیقا همون موقع به ذهنم می رسه اگر واقعا کسی توی بانک بتونه اون ابر بالای کله ام رو ببینه ممکنه دستگیرم کنن، بعدش هم زود به خودم میام!

  25214

توی کلاس icdl که اموزش میدادم یکی از کارآموزا خیلی ضعیف بود. گفتم مگه تو خونه تمرین نمیکنی ؟ گفت : نه کامپیوتر ندارم!! گفتم : پس واسه چی اومدی کلاس کامپیوتر؟؟ گفت : بابام گفت اول برو مدرکشو بگیر بعد واست میخرم!!
بابای محترم ایشون ! د لامصب مگه ماشین میخوای بخری واسش که اول بره گواهینامه بگیره؟؟ این تحریم ها چه کرده با مردم خداااااا ... :-|

  25191

اقا تا ننشستی پای سیستم که واسه 4 جوک خاطره خنده دار بفرستی هرچی سوژه تو فامیل هست تو سرت بندری میرقصن! همینکه میشینی پای سیستم انگار فرمت میشه مخت! نمیدونم چه حکمتیه! شاید خدا میخواد شما ندونید چه فک فامیل داغونی داریم ما =))

  25179

یه روز میخواستم تریپ عصبانیت و پولداری بردارم
گوشیمو پرت کردم رو مبل ، لامصب کمونه کرد کم مونده بود بیوفته زمین !
قلبم اومد تو حلقم !

  25160

هربار از بیرون میام بابام میپرسه کجا بودی
منم هربار میگم بیرون بودم
بعدش دیگه هیچی نمی پرسه
کلا دوست داره فقط مطمئن شه خونه نبودم!

  25150

یادشــــ واقعا بخیر کلاس اول یه معلم داشتیم آقای رستمی خیلی خیلی مهربون بود کل مدرسه عاشقش بودن واقعا جالب به بچه های کلاس اولی حروف الفبا درس میداد و بهتون بگم اگر شما اون موقع بودید واقعا عاشقش میشدید یه پیرمرد قد بلند بود که موها و ریش هاش همه سفید بودن و خیلی مهربون بود یه کتاب هم نوشته بود ! الان از اون موقع حدود 10 سال گذشته یه پسرعمو دارم الان کلاس اوله شاگرد همون آقای رستمیه ! یه روز که این رو فهمیدم با تعجب پرسیدم : یعنی هنوز زنده است ؟؟؟ رفتم مدرسه دیدم وای بر من این آقا مثل همون موقع ها ؛ قدر معلم هاتون رو بدونید

  25148

یه معلم داشتیم کلاس سوم دبستان آقای یزدی زاده بود ! همه دوستش داشتن با بچه ها خیلی مهربون بودش بعدش جالب بود یه امتحان از کل درس ها میگرفت اسمش رو میذاشت مسابقه علمی بعدش مثلا به نفر اول 40 تا شکلات میداد ( بخدا راست میگم ) !!! به نفر دوم 35 تا و نفر سوم 30 تا بعدش یه کمد داشت توش پر از شکلات های رنگارنگ بود که از اون تو در میاوردش یه کمد دیگه هم داشت مخصوص شکلات های خوشـــمزه !!! به نفر اول فقط از اونها میداد ؛ هـــــــــــی یادش بخیر هیچوقت از اون کمد مخصوص شکلات نخوردم !!!

  25147

از اون دسته آدم هایی هستم که سبیل میذارن ! با اینکه فقط 16 سالم بود پارسال اما اندازه میرزا کوچک خان جنگلی سیبیل داشتم !!! یه روز تصمیم گرفتم گوشه سبیل هام رو بزنم فقط مواظب بودم یواش یواش که یدفعه یه خط صاف وسط سبیل هام افتاد جالبه سریع صورتم رو شستم رفتم بیرون با افتخار همه اینطوری نگام میکردن :
O I o
ــــ
بعدش وقتی رفتم خونه تمام فک و فامیل به من خندیدن گفتن خب پسر جون چرا وقتی این اتفاق افتاد کل سیبیل هات رو نزدی ؟؟ من هم با افتخار گفتم چون شبیه ezio در بازی assassins creed
شدم !!!! واقعا خودم موندم چرا اون موقع اینقدر از خودم ممنون بودم !!!!

  25089

من خیلی سردو گرم چشیدم تو زندگی: دیوار سمت راست اتاقم پشتش خالیه و رو به آفتاب،دیوار روبه رو پشتش خالیه رو به آفتاب یه پنجره بزرگم داره،سقفم که... .کلا زمستونا فریزره تابستونا ماکروویو.

  24963

من تا سن 3-4 سالگي پستونك ميخوردم بعد يه روز گم شد مامانم بهم گفت كه قورتش دادي! ديگه نبايد پستونك بخوري اگه ميخوايش بايد از تو شكمت در بياريم تا همين چن وقت پيش فكر ميكردم واقعا خورده بودمش! نميدونم چرا هذم نميشد فقط!!! چن روز پيش از صندوق اسرار آميز انباري پيداش كردم اشك شوق از چشام ريخت بعد يهو با پستونك اومدم تو خونه با صداي بچگونه گفتم مامان پستونكمو نخورده بودم يه ساعت خنديديم

  24955

نبوغ ونقشه هایی که من تو فرار کردن از مدرسه داشتم مایکل اسکوفیلد توی فرار از زندان نداشت....من حیف شدم.

  24954

تو دوران مدرسه،اگه اونقدی که جلوی در دفترو کلاس واستادن واسم جذابیت داشت سرکلاس نشستن میداشت،حداقل یه پرفسوری دانشمندی چیزی میشدیم.یعنی کل نقشه هاوعکس هاولکه های رودیوارو تعدادموزاییکای توی سالنو حفظ بودما.
این رشته رو باید دانشگاهی کنن...

  24940

دارم تراوین بازی میکنم ( محبوبترین بازی اینترنتی ) دختره بهم نامه داده میگه بیا تو اتحاد من رضا ! من تعجب کردم اسمم رواز کجا میدونه بهش نامه دادم ازش پرسیدم :u??? بهم نامه داده گفته : (( بیتربیت پررو ! به من فــــحش میدی حالا ؟؟؟ الان با منجنیق بهت حمله میکنم حالت رو جا میاریم تا بدونی اینجا مثل کوچه خیابون نیست زورت بیشتر باشه !)) جالبه بهم حمله زده بود وقتی حملش انجام شد تمام نیروهاش کشته شده بودن و من پیروز شدم تو دفاع !
من :)))
دختر:(((
مخترع تراوین : I
نفر اول سرور :

  24935

به بابام ميگم همين الان سوئيچ مزاد3 رو هم بدن بهم ديگه برام ارزشي نداره
اون موقع كه بايد ماشين داشته باشم نداشتم ديگه ازسنم گذشته.
بابام ميگه:خوب خيالمو راحت كردي داشتم برات پرايدقسطي مي گرفتم.
نتيجه:براچي دوپهلو حرف مي زني ماشين مي خواي رك و راست بگو ماشين مي خوام.