آقا ما تو مدرسمون یک قلدر داشتیم نامرد کلی دوست داشت من از او بدم می آمد یک بار با دوستام قرار گذاشتیم حالشو بگیریم قرار بود.......!!!!!!!!! دوستم فردای آن روز رفت جلوش وایساد گفت میخواهم بزنمت رفت جلوش گفت @جان!!!! دوستما ترسیده که بابا غلط کردم بعد بعد یک فکری به سرم زد دویدم اومدم از پشت شلوارشو بکشم پایین شورتشم ببخشید باهاش اومد پایین مدرسه ترکید از خنده بعدش گذاشت رفت از مدرسه!!!!!!بزن لایکو