داييم با خانواده اومدن خونه ما مهموني
بعد يهو از اين وانت ها صداش اومد ك أهن ميخريم پلاستيك ميخريم...
منم ب پسر داييم ك ٦ سالشه گفتم امير ببرم بفروشمت؟؟
يهو يه نگاه عميق ب من كرد گفت بريم شايد تو رو خريد اما بهت قول نميدم ك بخرتت اما من سعي ميكنم توي غراضه رو بهش بندازم
تو عمرم اينجوري ضايع نشده بودم بچه ك نيستن گودزيلان ...البته بلانسبت گودزيلا. والا
من:ooo
پسر داييم:))
وانت:|
كاناپه:|
ستاد مبارزه با بحران:/
خاطرات خنده دار
چندروز پیش یکی از رفیقام بدجور سرکارم گذاشت.بدجور
منم توی دلم گفتم مشکلی نی.امروز طلافی کردم اونم به شکل بد.
امروز عصر مامانم یه سطلی بهم داد که برم خرما بیارم.رفیقمم باهام بود.تو راه بودم که دیدم یه خونه ای درش بازه.سطلو به دوستم دادم گفتم برو این خونه حلیم میدن بیار.گفت:به چه مناسبتی؟کسی که نیست.گفتم:همه داخلن.به مناسبت وفات امام محمد باقر.اونم رفت داخل.صدای جیغ از توی خونه اومد بیرون.تا صدای جیغو شنیدم در رفتم
بعضی ها واقعا مخند.
دوران دبیرستان بایکی از همکلاسی ها کلی زبان کار کردیم چند بار کلمه "use"را بهش گفتیم که این کلمه تلفظش"یوز"ه رفته سرامتحان باز میخونه "آس"دبیر زبان برگشته بهش گفته که این "یوز"ه یا "آس" با اطمینان خاصی میگه "آس"دبیر محترم دوباره میگه این "یوز"ه یا آس"
دوباره میگه "آس"میگه حنبال این "یوز"ه یا" آس"باز بااطمینان میگه "آس"کلی بهش فرجه داده آقا باز روی حرفش وایستاده دبیر هم ازکلاس بیرونش کرده اومده باکلی بد وبیرا میگه دیدید این دبیر زبان بامن بده.
آیاماواقعا هفتاد میلیون نفریم؟
یه بار سوار تاکسی شدم برم سینما.مسیر خیلی طولانی بود بعد مسافر بغل دست راننده شروع کرد به لاف زدن و اینکه من چندبار از مرز رد شدم و اوین رفتم و ...خلاصه میخواست بگه از اون خفناشه ! مسافرای عقب که بغل دست ما بودن هم همیجور شروع کردن به خاطره تعریف کردن . یکی میگفت 24ماه لب مرز خدمت کردم بدون اب و اینا.یکی دیگه می گفت من ... خلاصه هرکی هرکی شده بود راننده هم که ماشالله هزار ماشالله کم نمیاورد و همیجور می بافت.مام همیجور گوش میدادیم و می گفتیم چچچچچچچچچ:)) با اجازتون بعد چند دقیقه ما شروع کردیم به خاطره تعریف کردن.خداشاهده یه جوری لاف می زدم که خودم شخصا خجالت می کشیدم....میگفتم 20ماه سیستان بلوچستان و از اینا ... پدرمادرم منو از شیش سالگی تو خیابون رها کردن و رفتن خارج...:)):))خلاصه خلاصه میگذره بعد چندماه میرم خونه یکی از اشناهامون عروسی.باورم نمیشد همون مرتیکه جلو نشسته بود رفیق صمیمی فامیلمون بود.همین که منو دید تعجب کرد منم که قفل کرده بودم.مردا طبقه بالا بودن خانوما پایین رفتم تو انبار از لوله گاز عنکبوتی اومدم پایین با دمپایی از خونه زدم بیرون و الفرار:))
هنوز که هنوزه بعد یه سال اونجا افتابی نمیشم :))
کیا یادشون میاد دوران مدرسه
روزهای شنبه میخواستن ناخن ها رو ببینن
همه شرو میکردن به ناخن خوردنشون=)))))))
زنگ زدم به موبایل بابام میگم بابا کجایی؟
بابام:تو فکرتم!!!
من: تو فکر من؟
بابا: اره توفکرتم ببینم چجوری حسابتو برسم..
من:بابا مگه چیکار کردم ؟
بابا: هیچی پسر گلم میخوام حسابتو برسم هرچقد دستی از من پول گرفتی شب از حلقومت بکشم بیرون!!!
قیافه منو اون موقع تصور کنید.........
بابای حسابرس داریم دیگه.............
حساب حسابه کاکا برادر
نزدیکای صبح بودکه تلفن زنگ زد. من خواب بودم و داشتم خواب تعقیب و گریز و پرتگاه و... می دیدم. همسرم پا شد رفت تلفن رو جواب بده. من هم که از خواب پریده بودم و طبق معمول هنوز لود نشده بودم، فکر کردم همسرم داره می ره به سمت خطر (مثلا پرتگاه و اینا!). از جام پریدم و با سرعت تمام دویدم دنبالش. رسیدم بین در دو تا اتاق. با همون سرعت خواستم دور بزنم برم تو اون یکی اتاق که یه دفعه لیز خوردم و تق! محکم خوردم زمین. فوری بلند شدم با همون سرعت دویدم سمت تخت و گرفتم خوابیدم. حالا همسرم که گوشی تلفن دستش، نمی دونست بترسه، بخنده،چی کار کنه!
به دختر داییم اس دادم که ما امشب میایم خونتون نگو از خواب بیدار شده میگه خو بیاین منم میگم اغصاب نداری ها میگه ندارم دیگه منم میگم خدا به داد بچه هات برسه میگه تا وقتی بخوام تصمیم بگیرم بچه دار شم منم میگم تا وقتی شوهر گیرت بیاد!!! فکر کنم بخار شد آخه بدم میاد از این دخترایی که زیر میز کامپیوترشون فسیل پیدا میشه و ادعاشون میشه کیا با من جهت تو ذهنی زدن دخترا موافقن؟
5سالم بود
اومدن منو از عادت حسنه ی ناخن جويدن ترك بدن
فلفل ماليدن به ناخنام
ازون به بعد به فلفل هم اعتياد پيدا كردم...
یارو اومده خونمون چاه دستشویی رو خالی کرده سر قیمت باهاش دعوام شده دارم داد میزنم از خونمون برو بیرون
برگشته تو چشام نیگا میکنه میگه"به بچه ها انعام نمیدی؟"
من توی دانشگاه کار میکنم ، دیروز یه پسری زنگ زده میگه : ببخشید من یه سوالی دارم
میگم وصل میکنم مسئولت بپرس ، وصل کردم به همکارم نبودش ، پسره میگه : آقا یه سوال دارم خودتون جواب بدین ، میگم خب بپرس
میگه من فردا اولین جلسه کلاسمه ، باید چی با خودم بیارم ؟
من پشت تلفن سکته ناقص کردم از دست این ورودی جدیدا ، همکارم با آب قند نجاتم داد ....
به همکارم میگم ناهار سفارش بده ، بعد نشستم پیشش از هر دری حرف زدن ، بعد از یکساعت تمام میگم پس کی میاد این ناهار ، میگه آره راست میگی یعنی کجا مونده بذار یه زنگ بزنم با این پیک فرستادنش ، خلاصه همکارم زنگ زده بیرون بره میگه اشتراک 8616 هستم پس این غذای ما چی شد ؟
خانومه میگه : آقا شما هنوز غذا سفارش ندادین...
ینی اون لحظه دلم میخواست با جفت پا برم ... بماند...
عاقا ما عمومون مرده بود رفتیم مراسم ختم خونشون.خواهر زاده ی گودزیلایه بنده از بالای پلکان با دیدن قابلمه برنج ذوقزده میشه از همون بالا یه لنگه کفش پرتاب میکنه بندازه تو قابلمه.
جاتون خالی آشپز مث بیسبال کفشو تو هوا با ملاقه زد
گودزیلا پس از ناکام ماندن :(((((
اشپز :{))))
من :|
گودزیلا در حال پرتاب بعدی :-d
عاقا من اونقدر دنبال سوژه گشتم تا بالاخره خودم سوژه شدم:دیشب تا ساعت 3پای JOK4بودم صبم ساعت8بیدار شدم تا 5/8کلی به خودم رسیدم و آماده شدم که مثلا 9کلاس زبان دارم عاقا چشتون روز بد نبینه رفتم کلاس منشیه یه نیگا کجکی بهم انداخت ینی من اینجا چیکار میکنم منم فهمیدم اشتباهی بجای ساعت5/4بعدازظهر ساعت9اومدم هیچی دیگه برای جلوگیری از ضایع شدن با اعتماد بنفس کامل گفتم اومدم شهریمو بدم ...خعلی شیک50تومن پیاده شدم...
يادمه اولين تقلبي كه كردم تو كلاس دوم ابتدايي بود!!
تو امتحان كتبي فارسي !!
يه سوال بود كه ترتيب ماه هارو مي خواست منم شك كردم به جواب!!!
بعد دورو برم رو نگاه كردم ديدم ، به تقويم بالاي سطل آشغال!!
اگه گفتيد چه كار كردم؟؟؟
الكي مدادا رو برداشتم رفتم اونجا و تقويم نگاه كردم و كپي كردم تو برگم!!!
هيشكي هم شك نكرد!!
آخرین مطالب طنز
داستان طنز کلاه فروش و میمون
شعر طنز / فقدان همسر
شعر طنز و خنده دار رانندگی در ایران
مکالمه مرد و زن /طنز
شعرطنز / خانهی ما
مجرمان شیک پوش زندان مهران مدیری را در سریال در حاشیه ببینید! + تصاویر جدید
11 سال رانندگی معکوس این مرد +عکس
واس ماس از زبان جواد رضویان / طنز
شعر طنز / زن گرفتن …
واکنش جالب مهناز افشار با دیدن کنار کاریکاتور خود +عکس
معنی کلماتی که از زنها شنیده می شود / طنز
"جناب خان" ممنوع التصویر میشود؟
علت دروغ گفتن مردها (آخر خنده)
اصول جالب شوهرداری به روایت فورجوک !
فال و طالع بینی
عزیزُم بیا فالت بگیرُم
فال حافظ | فال روزانه | طالع بینی | فال مصری | فال تاروت
فواید خنده
خنده تاریخ انقضا نداره !!!
مجموعه تخصصی فواید ، دانستنیها و رازهای خنده
حمایت میکنیم
+ شادی و کمک به دیگران ( مراکز خیریه )
آمار سایت
بازدید دیروز: 27502
کل بازدید: 511870979