هر کی کوچیکیش دوچرخه داشته باید یادش باشه :))
بچه که بودیم می رفتیم از این بستنی لیوانیا میخریدیم و وختی میخوردیم لیوانشو میذاشتیم بین گلگیر و تایر تا وقتی که حرکت میکنیم صدا موتور گازی بده:llll
ینی هوش داشتیم در حد خوزه مورینیو :llll
خاطرات خنده دار
ﻧﺨﻨﺪﯾﻦ ﻫﺎ !!
ﺍﻋﺘﺮﺍﻑ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﮐﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻼﺱ ﺳﻮﻡ ﺑﻮﺩﻡ ﯾﻪ ﺭﻭﺯ ﮐﻪ
ﺍﺯ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﺑﺮﮔﺸﺘﻢ ﺧﻮﻧﻪ ﺧﯿﻠﯽ ﺧﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩﻡ ﻧﺎﻫﺎﺭ
ﺧﻮﺭﺩﻡ ﻭ ﺧﻮﺍﺑﯿﺪﻡ ، ﺳﺎﻋﺖ 7 ﺑﯿﺪﺍﺭ ﺷﺪﻡ ﻭ ﺯﻭﺩ ﺣﺎﻇﺮ
ﺷﺪﻡ ﻭ ﺭﻓﺘﻢ ﻣﺪﺭﺳﻪ. ﺍﻭﻥ ﺭﻭﺯ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﻋﺠﯿﺐ
ﺑﻮﺩ . ﻣﺜﻼ ﺩﺍﺩﺍﺷﻢ ﺧﻮﻧﻪ ﻧﺒﻮﺩ ! ﺑﺎﺑﺎﻡ ﻧﺒﻮﺩ !! ﻣﺎﻣﺎﻧﻢ ﺑﺎ
ﺗﻌﺠﺐ ﻧﯿﮕﺎﻩ ﻣﯿﮑﺮﺩ !! ﺧﻼﺻﻪ ﻣﻦ ﺯﺩﻡ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﻭ ﺭﻓﺘﻢ
ﺩﯾﺪﻡ ﺧﯿﺎﺑﻮﻥ ﻫﻢ ﺧﯿﻠﯽ ﻋﺠﯿﺒﻪ ﻣﺜﻞ ﺭﻭﺯ ﻫﺎﯼ ﺩﯾﮕﻪ
ﻧﯿﺴﺖ. ﻣﺎﺷﯿﻦ ﻫﺎ ﻫﻤﻪ ﺭﯾﺨﺘﻦ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﻣﻐﺎﺯﻩ ﻫﺎ ﻫﻤﻪ ﺑﺎﺯ
ﺑﻮﺩﻥ 15. ﺩﻗﯿﻘﻪ ﭘﯿﺎﺩﻩ ﺭﻓﺘﻢ ﺳﻤﺖ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﺩﯾﺪﻡ ﻫﻮﺍ
ﻫﻤﯿﻨﻄﻮﺭ ﺩﺍﺭﻩ ﺗﺎﺭﯾﮏ ﺗﺮ ﻣﯿﺸﻪ !! ﻧﺸﺴﺘﻢ ﺭﻭ ﺟﺪﻭﻝ
ﮔﻔﺘﻢ ﺧﺪﺍ ﭼﺮﺍ ﻣﻦ ﺍﯾﻨﻄﻮﺭﯾﻢ ﺍﻣﺮﻭﺯ؟ ﺷﺎﯾﺪ ﺩﺍﺭﻡ ﺧﻮﺍﺏ
ﻣﯿﺒﯿﻨﻢ .ﺧﻼﺻﻪ ﺭﻓﺘﻢ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﺩﯾﺪﻡ ﺗﻌﻄﯿﻠﻪ ﻭ ﻫﻮﺍ ﮐﻼ
ﺗﺎﺭﯾﮏ ﺷﺪﻩ . ﯾﻪ ﻣﺮﺩﻩ ﺭﺩ ﺷﺪ ﮔﻔﺘﻢ ﭼﺮﺍ ﻣﺪﺭﺳﻪ
ﺗﻌﻄﯿﻠﻪ؟؟ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻣﻨﺎﺳﺒﺘﯿﻪ؟ﻣﺎﻩ ﮔﺮﻓﺘﮕﯿﻪ؟؟ ﮔﻔﺖ ﭘﺴﺮﻡ
ﺳﺎﻋﺖ 7 ﺷﺒﻪ ﺑﺮﻭ ﺧﻮﻧﻪ ﻣﺸﻘﺎﺗﻮ ﺑﻨﻮﯾﺲ؟
دختر داییم اس داده:گاهی آنقدر دلم برایت تنگ میشود که دوست دارم ببینمت حتی با کسی دیگر
منم جوابشو دادم که باشه فردا با دوست دخترم میام تو پارک کنار خونتون بیا!!
طرفدارای طرح حالگیری روحی..
6 آقا من بچه بودم يه ماهي داشتم خيلي دوستش داشتم
براش نوشابه ريختم جنبه نداشت مرد منم به كسي نگفتم بردم گوشه حياط خاكش كردم بعد يه سنگ قبر هم گذاشتم حياط ما كلا سنگ بود طفلي بابام يه بار لاستيكش رفت رو قبر ماهيم من قيامت راه نداختم كه الان ماهيم دردش اومده !!!باباي نازنينم رفت يه ماهي خريد بعد اومد گفت اون قبرو كنده ديده ماهي نيست رفته تو چاه و بابام برام گرفته :)))
منم باور كردم البته ديدم رنگش تغير كرده ها ولي بابام گفت رنگ خاكه كم كم درست ميشه
منم ديگه براي اون نوشابه ندادم فقط حس كردم گرمشه اخه دهنشو باز كرده بود نفس نفس ميزد گذاشتم يخچال طفلي فريز شده بود ديگه از بعد ماجرا بيخبرم مامانم كه گفت ماهي رفته دريا پيش مامان باباش ديگه راست و دروغشو نميدونم
اغا هرکی میخواد باور کنه هر کی هم میخواد باور نکنه من یه پیپ دارم تحت هیچ شرایطی سیگار یا قلیون نمیکشم فقط پیپ میکشم و روش قصم میخورم(صرفا جهت اطلاع)
به پیپم قصم راست میگم اغا ما یه استاد داریم اکثر وقتا حضور غیاب نمیکنه ما هم یه روز نرفتیم کلاس حضور غیاب هم نکرده بود بعد همون دوستم که گفتم به توافق رسیدیم جکاشو بزنم 4jok بعد کلاس تو راهرو ب استاد گفته آقای imanpuls نیومده!!
مهندس مملکت0-0
من alt+f4
رفاقت))):
يکي مزاحم ميشد هي اس هي زنگ...جواب نميدادم که بيخيال شه...
ديگه تماس نگرفت
بعد چند روز اس داده الان : ببخشيد من چند روز مزاحمتون نشدم کار داشتم دستم بند بود ، شرمنده،چه خبر؟
داشتم از دانشگاه برمیگشتم
تو تاکسی یه نفر جلو نشسته بود و من رفتم نفر اول نشستم و بعد دو نفر دیگه هم اومدند و راننده تا خواست راه بیافته گفت هر کس هرجا پیاده میشه بشه من کرایه کل راه رو می گیرم منم که پول نصفه راه رو داشتم درمونده که چی بگم نمی شدهم که پیاده شد...
کلی فکر کردم تا رسیدم به مقصد زدم رو شونه راننده و با اشاره بهش گفتم پیاده میشم کرایه نصف راه رو دادم راننده گفت بقیه اش خودم رو زدم به کر و لالی و گفتن کلمات نامفهوم..
راننده نگه داشت و با فحش و داد می گفت اینم شانس ماس
هر چی خل و چله گیر ما می افته...
آقا ما تازه رفته بودیم دانشگاه!
کلا ازون آدمهایی بودم که دبیرستان زیاد کرم میریختم و زیاد میخندیدم!
ولی تو دانشگاه نمیدونم چرا ناخودآگاه ادای این آدمهای سرسنگین و باشخصیتو به خودم میگیرم!
مثلا بزرگ شدم و دیگه مرد هستم
خلاصه یه روز کلی سرسنگین و باشخصیت، سرکلاس نشسته بودم و یه دفتر و یه خودکار دستم بود،حواسم به کلاس نبود و اصلا تو باغ نبودم!
بعد چند دقیقه یهو سرمو آوردم بالا دیدم همه دارن بهم نگاه میکنن(پسرا قه قهه دخترا پوزخند)
حالا نگو وقتی حواسم نبوده داشتم دفترم رو خط خطی میکردم و ترانه کودکانه ی خوشحال و شاد و خندانم رو زمزمه میکردم!
آقا خبر اینکار ما تو کل دانشگاه پخش شد و پاک آبرومون رفت!
حالا هم هر از چند گاهی یکی از دخترا با دوستاش سر راهم سبز میشن با لحن کودکانه میگن آفرین پسر گلم! در قندونو بلدی بخونی آهویی دارم خوشگله چی؟
ساعت 11 صب از خاب بیدار شـــــــدممممم دیدم مخاطب خاص
ساعت 7:23 اس داده::سلام عـــــزیزم اخ جون برق رفته امروز نمیرم سر کـــــــــــار
ساعت7:228 دوبار اس داده:: .... به این شانس برق اومـــــد من رفتم سر کار خدا فـــــــــس
خوالان من باید چیکار کنم دقیقا؟؟؟
حالا با ما قهـــــــــر فرموده
خو لامروّت من چه تقصـــــــــیری دارم اخــــه بلات تو سرم
یه دخــــــــــــتره جلوم تو خیابون راه میرفت کفشـــــــــــی پوشیده بود هـــــــــــــــا،پاشنه 65سانتی
خو خواهـــــــــــر من،خو مــــــــــــــــــــادر من ، قدت تو حلقم ،چرا خودتو ضجر میدی؟؟؟؟
خو یه دفه ای بشین رو شٌتٌــــــــــــــر بیا خیابون
بی شــــــــوهـــــــــــــری فشار آورده ها!!!!
یکی ازیـــــــــــــــــن فـــــــــــــامیلامون یه دختــــر داره که تازه به سن تکلیف رسیده
عاغـــــا ما شب خونشون بودیم ....
دخترشون یادش رفته بود نماز مغرب بخونه
یهــــو ساعت 12 شــب مث کلاغی ک قالـــــــــب پنیر ازش گرفن از خاب پرید و گــــــــــــریه ... ک نمازم قزا شه
رفته بود چادر نماز سر کرده بود نشسته بود جلو سجاده زااااااااااااار میـــــــــــــزد میگفت:خـــــــــــــــدااااااااااا ببخش بدموقع مزاحمممممم شدم خــــــــــــــــدا ..... خــــــــــــــــدا....
چه چیز بگم دندوناتون بریزه!!!
مادرم چند وقت پیش بیمارستانه ... (بوق) بستری بود ، یکی از این دانشجوها پزشکی اومده بوده از مادرم نوار قلب بگیره هر کاری کرده بود دستگاه روشن نشده بود!
کل رزیدنتا و انترمای بخش و ریخته بودن تو اتاق مامانم!
رسیدم دیدم شلوغه ترسیدم گفتم نکنه اتفاقی افتاده ! رفتم جلو پرسیدم چیزی شده؟
مامانم گفت : نه بابا دستگاه روشن نمیشه!
من که جَو گیر!!!
گفتم ببخشید خانوم میشه یه نگاه کنم!
یارو رفت کنار منو میگی : (OLO)
باور کنین باور کنین باورکنین با کمال نا باوری دیدم دکترای آینده مون دستگاه رو به برق نزدن!!!!!!!!!!
اam:(
is :)
are(:
wase :)
were (:
[ و کلیه دوستان و آشینایان (aLa) ]
امروز مدرسهـ تعطیل بود ...
شـُما همـ مـِث ِ مـَنید ؟؟
روزای تعطیل آلارم ِ گوشیمو رو همون ساعتی کـه بقیه روزا باید بیدار شمـ تنظیمـ میکنمـ بعد کـ ه صب صداش در میاد خـِیلی شیک خاموشش میکنم ُ میرم فاس ِ ادامه لالا ..!!!
ینی انگار دُنیا رو میدن بهمـ !!
يادمه دبيرستان ك بوديم من ته كلاس ميشستم كلاس دينو زندگي بوديم من دره اب معدنيمو يكم باز كردم معلم ك روشو برگردوند بطريه ب حالت گلاب پاشيدن تكون دادم رو ب دانش اموزا كل كلاسم عصباني بودن منم ا خنده داشتم كلم. ب ميزه جلوم ميكوبيدم اوناييم ك خيس نشده بودن ميخنديدن اخر كلاس معلم گفت:شروين باش كارت دارم بقيه بيرون....
من(بعده تخليه ي كلاس):جانم دبير كاري داشتين؟؟؟
معلم:ديگ نميتونم تحمل كنم يكم....
من:گفتم اگ ثابت كنم از خير خواهيم بود ميشه ببخشين نمره انظباتو كم نكنين دوباره؟؟؟
معلم:بگو
من:زنگ اخر بود هوام گرم بچه داشت خوابشون ميبر ترسيدم ا درس عقب ييوفتن خواسم كلشونو بيدار كنم منظور بدي نداشتم....
معلم:......(قانعــــــ شده بود ديگ)
ما بچه بودیم تو قوطی شامپو آب میریختیم تا زیاد شه بزنیم سرمون ولی الان بچه ها هر روز ی شامپو میخرن هیچ سرشونم نمیزنن با اون تیله های توش بازی میکنن:| :| :|
آخرین مطالب طنز
داستان طنز کلاه فروش و میمون
شعر طنز / فقدان همسر
شعر طنز و خنده دار رانندگی در ایران
مکالمه مرد و زن /طنز
شعرطنز / خانهی ما
مجرمان شیک پوش زندان مهران مدیری را در سریال در حاشیه ببینید! + تصاویر جدید
11 سال رانندگی معکوس این مرد +عکس
واس ماس از زبان جواد رضویان / طنز
شعر طنز / زن گرفتن …
واکنش جالب مهناز افشار با دیدن کنار کاریکاتور خود +عکس
معنی کلماتی که از زنها شنیده می شود / طنز
"جناب خان" ممنوع التصویر میشود؟
علت دروغ گفتن مردها (آخر خنده)
اصول جالب شوهرداری به روایت فورجوک !
فال و طالع بینی
عزیزُم بیا فالت بگیرُم
فال حافظ | فال روزانه | طالع بینی | فال مصری | فال تاروت
فواید خنده
خنده تاریخ انقضا نداره !!!
مجموعه تخصصی فواید ، دانستنیها و رازهای خنده
حمایت میکنیم
+ شادی و کمک به دیگران ( مراکز خیریه )
آمار سایت
بازدید دیروز: 30488
کل بازدید: 511286206