امروز خیلی شیک تو هال نشسته بودم داشتم لباسامو اتو میکردم ....
یاد پست D$D$Dافتادم شروع کردم به خندیدن:)))))))))).......به قول شیتونک بابای ما هم نه گذاشت نه برداشت همون جور که به من نگاه میکرد شماره دکتر روانپزشکو میگرف.......
منشیه هم هر چی میگف دکتره امروز وخت نداره باباهه ول کن نبود !!!میگه اورژانسیه!!!!!!!
چه کاری دادی دستمD$D$D ؟؟؟؟
حالا باید عین تو فیلما داد بزنم. من دیوونه نیستتتتتتتتتتتتم!!!!!!
خاطرات خنده دار
یادمــه اول ابتـــدایی بــودم توپ پلاستیــکی اون مــوقِ 10 تومــن بود-اگـه بخــام دروغ بگــمـ کـادوی هلیــکوپتری تو حلقــم-ولی مــن فقط 9تومــن داشتم(9تا یِ تومنــی!!)
9تومنُ به صاب مغازه دادم.یارو گفت چـی میخــای بچّـــه؟ گفتم توپ میخوام
اول یه نگاهِ غضبناک کرد بدش 9تا آدامــــس بم داد و پرتم کــردبیـــرون
جاتــون خالـــی یک مــاه تمــام من فقط آدامـــس جوئیدم..
ازون روز14 ســال میگذره و من دیگه آدامـــس نخــوردم..
باورکنیـــد اگه الان آدامـــسُ ببینــم نشنــــاسمشـ..!!
آدامـــس : [
مـــن :00
آخ آخ
یادش بخیر
همیشه آماده بودیم که یکی خواست دراز بکشه بالشتو از زیر سرش میکشیدیم، کلش مثه دبه صدا میداد
عذاب وجدانه بعدشو بگو
جون من اونایی که مثل من تایم حمومشون بالای 1ساعته بزنن لایکو ... میخوام به بابام نشون بدم...آخه هر دفعه مثل پوآرو این سوال رو میپرسه ازم چرا انقدر حمومت طول کشید دوباره...میترسم آخرش یکدفه که حمومم از کنجکاوی درو بشکنه و بیاد تو...شایدم دوربین مداربسته بذاره...
عاقا ما که بچه بودیم تو کوچه راه میرفتیم یه سنگ رو با پا از اول کوچه تا آخرش با خودمون میبردیم اونا که یادشون بززززززززن لاییییییییییکو
عاغا فصل مسافرت که میشه (تابستونا و عید) هرکی از مسافرت میاد برا ما تیشرت میاره. به جان خودم از بعضی مدل تیشرت ها 4تا عین هم دارم از بعضی مدل ها هم رنگ های مختلفش رو دارم. بعضی تی شرت ها هم اصلا نمیشه نگاشون کرد چه برسه به پوشیدنشون.
امسال طی یک بیانیه از کل اهل فامیل خواستیم هرکی خواست سوغات بیاره ترجیحا اینا رو بیاره: دسته جویستیک، موس (ترجیحا بیسیم باشه که مشکل ما هم با قطع شدن سیمش حل بشه)، فن خنک کننده لب تاب، هدفون، هارد اکسترنال و ...
والا به خدا اینها بیشتر به درد می خوره. شما هم ابن کار رو کنبد جواب می گیرین.
یــادمــه خــونــمون تـازه تلـفـن اومــده بــود!!!!
فسقــلی بــودم.
ظهـــرا کــه همــه میــخوابیـدن منــم زنــگ میـــزدم اتــش نشــانــی بــا گــریه میگـــفتم اقــا خـونمــون اتیــش گرفتـــه.تـــورو خــدا بیــایــن منـــو نجــات بدیـــن...
اونــم دیگـــه فهـمــیده بــود.میگــفت بچـــه قطــع کــن..بــــرو...مـــزاحم نــشو توله ســگ..از ایـــن حرفــا دیگــــــه...
=))
یکی از فانتریام اینه که وقتی هوا سرد میشه با بخاری که ازدهنم میاد بیرون حلقه بدم.
اولین ضربه ی روحی زندگیمو زمانی خوردم که یه گردو رو شیکوندم خوردم
دیدم ترشه ، نگو لیمو امانی بوده:|
آقا ما تو زندگیمون شانس نداریم
اون از دبستانمون که تا بعدظهر جمعه باید میرفتیم مدرسه
ولی حالا چی دیگه کم مونده چهارشنبه ها هم تعطیل کنند
اون ازدوره ی دبیرستانم که از وقتی ما پا گذاشتیم
آقا برف میومد ، سیل میومد ، بمب هم که میزاشتد رادیو اعلام میکرد تمام مدارس مقطع دبستان و راهنمایی تعطیل است
اون از پیش دانشگاهیمون که هر موقع معلم ما رو صدا میزد شانس بد ما تمرین سختا به ما می افتاد
من که میدونم ، سرمو بزارم زمین و شب اول قبرم بشه اون نکیر و منکر هم سوالاشونو از بخش انتگرال میدن!!
یادش بخیر
اون قدیما ...
بزرگترین غصه ی هر روزمون خواب اجباری ظهر بود ... و حسرت فوتبال با بچه محلا !!!
یادش بخیر قدیما
بهار که میشد ...
همش منتظر کهنه فروشایی بودیم که جوجه میفروختن ...
امروز بعد کلاس زبان یکی از دخترای کلاسمونو صدا کردم بش گفتم می خوام چن دیقه وقتتونو بگیرم کار مهمی دارم..(انقده ذوق کرد )
**راستش من خیلی وقته به کارای شما دقت کردم از بعضی اخلاقاتون خیلی خوشم اومده...
دختر:مرسی بابت توجهتون,مثلا چی؟
**مثلا شما خیلی مهربونید,خیلی با گذشتین و...
دختر:واقعا?ممنون که اینقد به من توجه کردین راستش اصلا فکرشم نمی کردم شما منو زیر نظر دارین..
خلاصه ی ربع تو مخش بودم و داشتم ازش تعریف می کردم دیگ
دختر:چرا اینقد لفتش می دی خب حرف آخرتو راحت بزن خجالت نکش
**باوشه,اون جزوه حقوق که بهم داده بودین رو گم کردم,همین!!
دیگ هیچی یادم نمیاد از اون به بعد فقط وقتی به هوش اومدم دیدم دوستام بالا سرم وایسادن,نامرد بدجور سرمو به دیوار کوبیده بود حالا خوبه کلی ازش تعریف کردم اینجوری زده بود مگه نه...
خواهرم یه استاد داره تو کلاس خیلی راه میره!در کلاس هم باد میزد هی باز میشد.بدبخت هی میرفت درو میبست دوباره باز میشد.هیچی دیگه آبجیم اسکلش کرد گفت استاد در از بیرون بسته میشه!
بنده خدا رفت از بیرون درو بست.کلاس هم که منفجر شد.خواهرم گفت حتما رفته حذفم کنه!!!
یه ربع بعد اومده گوشیش هم دستش بود میگه:
ببخشید گوشیم زنگ خورد رفتم بیرون!!!!!!
خدایـــــا...بچه ها از ضعف صندلی هارو گاز میزدن!
یکی از تفریحات سالم ما دهه شستی ها خاموش روشن کردن لامپ کلاس ها به مدت پونزه دقیقع موقع زنگ استراحت بود. لامصب مگه میسوخت. اون موقع ها کشور دوست و برادر چین هم که نبود. ولی میرفتی خونه از شانس کجت همین که لامپ دسشویی رو میزدی می سوخت. پول توجیبی یک هفته ات رو باید میدادی لامپ بخری.
البته ما زرنگ تر از این حرف ها بودیم همون لامپ کلاس رو باز می کردیم می اوردیم خونه. ولی لامصب این هم دو روزه می سوخت.
به گمونم مشکل از فضای خونمون بود...
آخرین مطالب طنز
داستان طنز کلاه فروش و میمون
شعر طنز / فقدان همسر
شعر طنز و خنده دار رانندگی در ایران
مکالمه مرد و زن /طنز
شعرطنز / خانهی ما
مجرمان شیک پوش زندان مهران مدیری را در سریال در حاشیه ببینید! + تصاویر جدید
11 سال رانندگی معکوس این مرد +عکس
واس ماس از زبان جواد رضویان / طنز
شعر طنز / زن گرفتن …
واکنش جالب مهناز افشار با دیدن کنار کاریکاتور خود +عکس
معنی کلماتی که از زنها شنیده می شود / طنز
"جناب خان" ممنوع التصویر میشود؟
علت دروغ گفتن مردها (آخر خنده)
اصول جالب شوهرداری به روایت فورجوک !
فال و طالع بینی
عزیزُم بیا فالت بگیرُم
فال حافظ | فال روزانه | طالع بینی | فال مصری | فال تاروت
فواید خنده
خنده تاریخ انقضا نداره !!!
مجموعه تخصصی فواید ، دانستنیها و رازهای خنده
حمایت میکنیم
+ شادی و کمک به دیگران ( مراکز خیریه )
آمار سایت
بازدید دیروز: 30488
کل بازدید: 511274839