شمام از نظر مامانتو از وقتی به دنیا اومدین هر چیز خواستین داشتین؟
یا فقط مامانه منه؟؟؟
فک و فامیله داریم
بچه بودم از این جوجه زردا خریدم(بچه بودما بچه)
دیدم تخم نمیزاره منم رفت به تخم مرغ کردم تو باسنش مرد بعد به همه هم گفت بیچاره سر زا رفت آخی اسمشم جسی بود آخیییییییییییییییییی
کچل خسته(یه شیرازی خسته)
یکی از بچه های فامیل کلاس دومه میگفت دیگه گوشی های هوآوی مثل قبل نیست چون به خاطر تحریم تراشه snap dragon ندارن :|
اونوقت من همسن این بودم بزرگ ترین دغدغه ام این بود چرا وقتی تو شیراز تابسونه تو تهران هم تابستون هسته
دهه هشتادی هم هستم
چن روزی مامانم مسافرت بود بابام غذا درست میکرد بعد که برگشت بش گفتم: درسته که تو تویه بیشتر کارا بهتری اما بابا ته دیگاش از تو خوشمزه تر میشه!
مامانم برگشت یه نگاهی به بابا بعد به من بعد به دیوار انداخت و گفت: کاش بابات میدونست زندگی مثه ته دیگع باید پاش وایسه تا درست شه :) بعد من:مامان جملت خیلی سنگین بود بیگ لایک *-* مامان: بزن قدش بابات ضایع شد! بابا: :/ من: بابا ابو هوا افق چطوره؟؟ بابا: نازی این دخترتو بگیرا :| مامان: ایش دختره لوس نگا کن اصن میخواد بین منوتو رو خراب کنه^-^ من:o_O مامان:اصن از منو شوهرم فاصله بگیر) سپس با عشوه:اسمال اقا سیبیل طلا چشم عسلی... /: (
میدونم اینا همش بخاتر علاقه زیاده :)
دخترایی که داداش ندارن میدونن چی میگم ما که داداش نداریم همیشه عقده اش باهامونه
ما کلا سه تا دختریم اولی پردیس دومی سارا ته تغاریم که منم*-*
منو مامانم داشتیم صحبت میکردیم بحث رف سر اینکه چرا من داداش ندارم؟ بعد مامان یهو گف : اصن ای کاش پردیس پسر میشد فرزند ارشد خانوادس:) من گفتم: نخیرممم سارا باید پسر میشد چون ویژگی هاشونو دارع کلا خیلی نمکدونه همش به همه تیکه میندازه از همه مهمتر رابطش با تو خوبه و مامانیه و پایه کلکلای منم هس*-*
مامانم گف اره بعد یهو نمیدونم چیشد گف: نه که فردا تعداد دوس دختراش از دستش در بره هی رنگ به رنگ دوس دختر عوض کنه؟ یهو بغض کرد که هی دخترا عاشقش شن اونم دلشونو بشکنه بعد نفرینش کنن؟؟ اصن من پسر نمیخوام! اصن سارا غلط کرده پسر شه و در همین لحظه سارا از کلاس زبان برمیگرده و مامان خیلی شیک و مجلسی در حالیکه به ارش کمانگیر گفته زکی مگس کش معروف فیروزه ایشو پرتاب میکنه سمت سارا : چطور دلت اومد با احساسات دخترا بازی کنی هان؟ اصن منکه میدونم تقصیر رفیقایه نابابه نه اصن بخاتر اینه که خوشتیپی هی دخترا میچسبن بهت اصن تو غلط کردی پسر شی :/
سارای بدبختم دهنش باز مونده بود)بعد از تیراندازی مامان دستش نابود شد^-^(
منکه ترکیدمممممم
مامانمو دیوونه کردیم. نه خداوکیلی مامانه من دارم؟؟؟ قراره تو مسابقه بهترین تیرانداز پشع کشی شرکتش بدم*-*
ملت دنبال نیمه گمشدشونن من دنبال داداشم:|
مدل درس پرسيدن بابام اينجورى بود كه فقط يه سؤال ميپرسيد. اگه بلد بودم ميگفت تو كه بلدى، پاشو برو گمشو؛ و اگه بلد نبودم ميگفت تو كه هيچى بلد نيستى، پاشو برو گمشو بخون
جوری زندگی نکنید که وقتی از خونه رفتید بیرون همه بگن
آخیییشش
کچل خسته(یه شیرازی خسته)
یکی از بچه های فامیل که خیلی پیله میکرد بده باتبلتت بازی کنم بار بردم تو اتاق گفتم نمایش کمدی باید تو تاریکی باشه .
خلاص تو همون تاریکی پلک چشمم رو برعکس کردم
چراغ قوه هم گرفتم زیر صورتم ،دیگه ترس اون توله سگو حدس بزنید
خدایی فک وفامیل دارن فامیل های ما
دختر 6 ساله دوست مامانم اومده نشسته کنار مامانم میگه
وااااااااای خاله جونی از کجاش برات بگم که تو هنوز جوونی ایشالا عروسیت با یه مرد قد بلند ایشالا عروسی خودم با امیر محمد خیلی پسر خوب خونواده داریه باباشم مازراتی داره والا خاله جون شوهر الانتو نمیدونم چجوری انتخاب کردی قد کوتاه کوفته زشته یه قد بلند خوشگل خوشتیب پیدا کن بعدددددد......
حالا نوبت اظهارش نظرش رسیده به من:والا شری تورو نمیدونم کدوم خری میخواد بگیره اگرم کسی بگیره خره دیگ نمیفهمه ازش انتظاری نیس خب خاله جون میگفتم برات که.....
ینی تف کرد تو شخصیتم :/
ما بچه بودیم کتک می خوردیم بعدش تازه باید میرفتیم از ننه بابامون عذرخواهی میکردیم که ببخشید که عصبانیت کردم که تو پا شدی منو زدی*_*
شوهر عمم که در یک حادثه توان راه رفتن رو از دست داده به بابام گفت:من بمیرم چطور از پل صراط عبور کنم.بابام هم در جوابش گفت تو لطف کن بمیر من خودم با منجنیق پرتت میکنم اونور.این بهترین جوابی بود که تو زندگی ازش شنیده بودم
یه هفته سفر خارج کشور میرن
.
.
.
.
.
.
.
.
.
. و ما فکو فامیل ها موظف ایم به وظایف خود از جمله 6 ماه لایک کردن عکساشون عمل کنیم
مامانم یه گونی سیب زمینی برای 6 نفر مهمون سرخ کرده اون وقت من میخوام یه ناخونک بزنم میگه دست نزن کمه
من نمیدونم مشکل از پر خوری منه
یا از کم بینی مامانم!
امشب داشتیم با خانواده پانتومیم بازی میکردیم رسید نوبت من شد جواب اصلیم شرت ماماندوز بود .منم هرکاری کردم نتونستم ب اینا بفهمونم مامان دوز چیه .حتی کلمه مامانم نمی فهمیدن که من هرچی ادای مامان بودنو بچه نگه داشتنو شیر دادنو دراورم نشد.یهو نمیدونم کدوم نخبه ای بود که از وسط مجلس باهوشیش گل کردو گفت :هاااااااا شرت شیر دهههههههههه
همه برگشتیم نگاش کردیم اینجوری0_o
اخه گا،ول من دارم میگم مامان
تو میگی شرت شیر ده؟
.
.
.من:/
شرت ماماندوز⊙_⊙
مادران شیر ده>_<
شرت شیر ده^_^
حضار$_$
ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺘﯿﻢ ﺣُﮑﻢ ﺑﺎﺯﯼ ﮐﻨﯿﻢ ﯾﻪ ﻧﻔﺮ ﮐﻢ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ .
ﺑﺎﺑﺎ ﺑﺰﺭﮔﻢ ﻟﻢ ﺩﺍﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﺭﻭ ﻣﺒﻞ ﻭ ﺩﺳﺘﺶ ﺗﻮ ﺟﯿﺒﺶ ﺑﻮﺩ...
ﮔﻔﺘﻢ: آﻗﺎﺟﻮﻥ ﺑﺎﺯﯼ ﻣﯿﮑﻨﯽ؟
ﮔﻔﺖ: ﻧﻪ، ﻣﯿﺨﺎﺭﻭﻧﻤﺶ !!!!!
آخرین مطالب طنز
داستان طنز کلاه فروش و میمون
شعر طنز / فقدان همسر
شعر طنز و خنده دار رانندگی در ایران
مکالمه مرد و زن /طنز
شعرطنز / خانهی ما
مجرمان شیک پوش زندان مهران مدیری را در سریال در حاشیه ببینید! + تصاویر جدید
11 سال رانندگی معکوس این مرد +عکس
واس ماس از زبان جواد رضویان / طنز
شعر طنز / زن گرفتن …
واکنش جالب مهناز افشار با دیدن کنار کاریکاتور خود +عکس
معنی کلماتی که از زنها شنیده می شود / طنز
"جناب خان" ممنوع التصویر میشود؟
علت دروغ گفتن مردها (آخر خنده)
اصول جالب شوهرداری به روایت فورجوک !
فال و طالع بینی
عزیزُم بیا فالت بگیرُم
فال حافظ | فال روزانه | طالع بینی | فال مصری | فال تاروت
فواید خنده
خنده تاریخ انقضا نداره !!!
مجموعه تخصصی فواید ، دانستنیها و رازهای خنده
حمایت میکنیم
+ شادی و کمک به دیگران ( مراکز خیریه )
آمار سایت
بازدید دیروز: 22548
کل بازدید: 511909906