به مامانم می گم منو شوهر بده,بذار جفتمون از این فلاکت خارج شیم(-__-)
می گه:باشه,فک کن الان شوهر کردی,خونه شوهری,پاشو ظرفا رو بشور o.O
من:|
مامانم^_^
خونه شوهر:)))
فک و فامیله داریم
دايي من ميخواست از يه قسمت شهر به يه قسمت ديگه بره به داداشم گفت بنزينتو من ميزنم منو ببر و بيار خلاصه 15 ليتر بنزين ميزنه (دقت كنيد بنزين ليتري 1000) بعد كنار هر ماشيني وايميستاد ميگفت من برا خواهر زادم 15000 تومن بنزين زدم داره منو ميبره تا فلان جا . يعني باورتون نميشه به 10-15 نفر غريبه و كل خاندان تاحالا گفته
فكو فاميله ما داريم؟؟؟؟؟؟؟؟؟
ما یه گودزیلا داریم تو فامیلمون شدیدا آبرو بر
یه بار سر سفره همه فامیل جمع بودن این بچه آروق زد و باباش دعواش کرد. یهو برگشت با یه لحن جدی و با صدای بلند به باباش گفت:
تو خودت چند بار سر غذا بوق زدی،چیزی بهت گفتم؟!
K : E @@@@@
الهام : کامیران ^_^
من : جانم خانمم
الهام : اقا تو چرا دوس دخترنداری؟
کامران : خب دیوونه من ترو دارم دوس دختر واسه چیمه ؟
الهام: اقا خب یه زن دیگه هم نمیگیری؟
کامران: نه 0_o
الهام: تابلو تو منو دوس نداری
کامران : چراخوب؟ دی :
الهام:اگه دوسم داشتی به حرفام گوش میدادی یازن میگرفتی یادوس دختر ،هی ی ی
کامران : چشم عشقم دوس دخترمیگیرم ^_^
الهام : کامران همین الان گفته باشم باید از من قشنگترباشه نه خیرم اونوقت سرم کلاس میگره باید زشت باشه تا مسخرش کنم ، نه اگه زشت باشه اونوقت رفیقام باتوببیننش مسخرم میکنن میگن نگا کامران با این دختر زشتو میگرده ضایع میشم حالاقیافش مهم نیست حداقل پولدارباشه باشد؟
من : اهوم اهوم اهوم چشم خانمم هرچی تو بگی الهام گشنمه یه چیزی میاری بخوریم؟
الهام: چشم و درد ، زهر مار بخوری بروپیش همون دوس دخترقشنگو پولدارت غذا بخور
من: خدایااااا این دختردیوونس چشم چشم چشم
الهام:کامران منو هم میبری پیش دوس دخترت؟
من : الهام پاشو غذارو بیار گشنمه
الهام:کامیران ؟
من :جانم؟
الهام:خوب غذاپیشم سوخت دیگه زنگ بزن به دوس دخترت بریم رستوران یه چیزی بخوریم
من: الهام میکشمت
الهام: خخخخ الفرارررر ^_^
مادرم داشت بهم میگفت:باتری ساعت اتاق تموم شده،عوضش کردم.
گفتم:اوکی مامی دستت دد نکنه.
بابابزرگم خونه ما بود برگشت کفت: آره،معلومه، میبینم آخه از ساعت توی پذیرایی داره تندتر میچرخه عقربه هاش!
منo-O
مخترع ساعت :(
فک وفامیله ما داریم آیا؟؟
ولی عاشق بابابزرگماااا...
برای گودزیلای عمم گوسفند گرفتن گوسفنده سر زا مرد حالا جالب اینجاس که پسره {گودزیلامون } با هزار گریه و زاریبچه ی گوسفنده رو برده تو خونه کنارش بخوابه حالا این که چطور اجازه دادن بمونه تو خونه رو بی خیال حالا هم باباش از دبی واسه گوسفنده دو بسته پوشک 20 تایی گرفته 150 درهم دو قوطی شیر گرفته 100 درهم تو خونه هم رو تخت و توشک خدا تومنی جلو اسپیلیت می خوابه حالا این به کنار این عمه س که من دارم عمه جان اون گودزیلاس شما هم گودزیلا تشریف دارین عایا ؟!!
رفتم خرید بابام میگه خیارشور چند گرفتی،میگم خیارشوراش درشت بود ارزونتر حسابم کرد میگه خو بیشتر میگرفتی،میگم 2کیلو گرفتم میگه دیوونه انقدر خیارشور میگیری این همه رو چیکارش کنیم.
من :-(
مغازه دار :-)
بابام :-{ا
به ارواح خاک باغچمون قسم دخترخالم اومده واسش نرم افزارنصب کنم بعدمیگم شمادخترابه غیراز نکست زدن تو نرم افزارا چیزدیگه ای هم ازکامپیوتربلدین
باغرور میگه اره مارو دست کم گرفتی اکسپتم (تایید قوانین) میزنیم
قیافه من:-$
قیافه دخترخالم باافتخار:-))
قیافه کامپیوترای کل دنیا :-|
به پسرخالم(گودزیلای واقعی)میگم منم بهمنی ام توهم بهمنی>من19بهمن بدنیا اومدم توهم 19بهمن
میبینی چ تفاهمی داریم؟؟؟؟؟
میگه خوب که چی ؟میخوای به همین بهانه خودتو به من بچسبونی!!!!!!
نابودشدم))))))
آقا(فارسی را پاس بداریم) من یه خواهر زاده 5 ساله دارم انیشتینی واسه خودش
ابجیم میگفت یبار بهش گفتم وضو بگیر قرآن بخونیم....
گفت شروع کردیم به قران خوندن یهو وسطش دیدم دستاشو برد پشتش قایم کرد....
و کشید عقبو ......
با بغض تو صداش گفت من دیگه قران نمی خونم .......
گفت هرچی گفتم چرا چی شد.........
این بچه هی میگفت تو چیکار داری .....
مدیونی اگه فک کنی وضوش باطل شده....
آقا مامان بزرگ ما امروز از صبح نشسته پايه تلفن هى به اين ور اونور زنگ ميزن منم نشستم بغل دستش....
حتما خبر داريد که به اول شماره هاى تبريز هم يه 3 اضافه شده . حالا اين مامان بزرگ ما فک ميکنه مثلا اول شماره هرکى 3 باشه بايد 3 بذاره 4 باشه بايد 4 بذاره...... ميخاس به 118 زنگ بزنه (فقط داشته باش هااااااا) طى همون قاعده يه يک گذاشته اولش شده 1118 (بله ايشون به تلفن ارتباط مردم بادولت زنگ زدن) بعد که فهميده تلفونو سريع داده به من که اگه کسيو به اتهام مزاحمت گرفتن اون من باشم.......
حالا شما بگيد مامان بزرگ من دارم؟ من برم تو مورب محو بشم ( تازه افتتاح شده کم جميته)
یادش بخیر یه زمانی خونه مامانم اینا هر وقت یه صابون دست وصورت می خریدم سری بعد که میرفتم حموم می دیدم بابام ازش به عنوان صابون سر استفاده کرده...
رشد موهاشم خوب بود...
نمی دونم الانم اینکارو می کنه یا نه...:D
چه بابایی...
ناهار خوردیم تموم شد مامانم میگه: بذار باشه حودم جمع میکنم فقط وسایلارو بذار رو اپن غذارو هم بذاتو یخچال !!!!!!!!!!!!!!!
من : امر دیگه ای نیس ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟الان تو جمع کردی دیگه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
مامانم : نه قربون دستت کنترل تلوزیونم بده!!!!!!!!!!!!!!
اصن نابود شدم رف :|
تو اوج ترافیک جاده فیروزکوه با فامیل جمع شدیم بریم ییلاق . یهو تو ترافیک ماشین خاموش شد و یکی از پسرای فامیل واسه اذیت کردن خواهرش که پشت فرمون بود و خودش رانندگی نمیکرد( واسش افت داره تا خودش هست مادر و خواهرش رانندگی کنن وخودش بره پشت بشینه) به شوخی گفت همه واسه اینکه دوباره ماشین خاموش نشه ....صلوات. یعنی ملت نذاشتن حرفش تموم بشه که دیدیم سرنشین ماشین های کناری دارن صلوات میفرستن و اینگونه شد که با صلوات مردم ماشین دیگه خاموش نشد.
پدر گرامی داشتن شماره میگرفتن!!!!!!!منه خر بهش گفتم بابا دست تو دماغ!؟!؟!!؟!
یهو گودزیلا در ادامه حرف من گفت:کاره الاغ o_O
چرا منو بیرون میکنین آخه مگه من گفتم!؟
آخرین مطالب طنز
داستان طنز کلاه فروش و میمون
شعر طنز / فقدان همسر
شعر طنز و خنده دار رانندگی در ایران
مکالمه مرد و زن /طنز
شعرطنز / خانهی ما
مجرمان شیک پوش زندان مهران مدیری را در سریال در حاشیه ببینید! + تصاویر جدید
11 سال رانندگی معکوس این مرد +عکس
واس ماس از زبان جواد رضویان / طنز
شعر طنز / زن گرفتن …
واکنش جالب مهناز افشار با دیدن کنار کاریکاتور خود +عکس
معنی کلماتی که از زنها شنیده می شود / طنز
"جناب خان" ممنوع التصویر میشود؟
علت دروغ گفتن مردها (آخر خنده)
اصول جالب شوهرداری به روایت فورجوک !
فال و طالع بینی
عزیزُم بیا فالت بگیرُم
فال حافظ | فال روزانه | طالع بینی | فال مصری | فال تاروت
فواید خنده
خنده تاریخ انقضا نداره !!!
مجموعه تخصصی فواید ، دانستنیها و رازهای خنده
حمایت میکنیم
+ شادی و کمک به دیگران ( مراکز خیریه )
آمار سایت
بازدید دیروز: 22548
کل بازدید: 511911640