دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

جوک حیوانات

  1932

یه روز سه تا خانوم مرغه به هم میرسن اولی میگه چه روزگاری شده ، دیشب تو کیف دخترم یه عکس جوجه خروس پیدا کردم ..... دومی ميگه این که چیزی نیست یه روز دیدم دخترم تو خیابون داره با یه خروسه ميگه و ميخنده .... سومی ميگه اینها که چیزی نیست من دیشب تو کیف دخترم یه تخم مرغ پیدا کردم

  1928

يك گاو نر دنبال يك گاو ماده مي افته گاو ماده هي فرار مي كرده دست آخر به يك كوچه مي رسه كه بن بست بوده برمي گرده و با حالت درماندگي مي گويد آخه چي از جون من مي خوايي گاو نر مي گه مااااااااااااااااااااااچ

  1910

آيا ميدانستيد که بزبزه قندي اولين بز ديابتي تاريخ است !

  1900

يه دفعه دو تا هزار پا همديگر رو بغل ميکنن ميشن زيپ

  1899

اگه دیدی یه سوسک پشت و رو افتاده و داره دست و پا می زنه، فکر نکن با دمپائی زدنش... داره به قیافه تو می خنده

  1883

كلاغي داشت پرواز ميكرد. رو آسمون آبادان كه ميرسه و تحت تشعشعات آبادان قرار مي گيره ازش ميپرسن چرا قارقار نميكني ميگه سگ تو روحت كي ديده عقاب قارقار كنه

  1846

خر و گاو دعواشون ميشه خره ميره رو ديوار مينويسه گاو خر است

  1598

یارو دم یه گربه رو گرفته بوده و می کشیده
بهش می گن : گناه داره چرا دم گربه رو می کشی؟
می گه بابا من فقط دمش رو گرفتم … خودش می کشه

  1597

یک مورچه و یک زرافه باهم ازدواج می کنند
شب عروسی مورچه گم می شه بعد از یک هفته پیداش می شه
بعد زرافه بهش می گه : این همه مدت کجا بودی ؟
مورچه می گه : تو راه بودم که بیام بوست کنم

  1530

يه روز يه خروسه ميره بالا ديوار توي كوچه رو نگاه ميكنه بعد يه ماشين مرغي رد ميشه خروسه ميگه بچه ها بياد نگاه كنيد سرويس دخترا اومد

  1518

میگ میگ توسط مردان غیور لر در کوههای خرم آباد شکار شد !

  1412

روزی فیلی زخمی شد و او را برای جراجی به اتاق عمل بردند ، پس از عمل ، دکتر از اتاق خارج شد و با تعجب دید که مورچه ای جلوی در اتاق قدم می زند ، دکتر جلو رفت و پرسید : این جا چه می خواهی؟ مورچه جواب داد : آقای دکتر! این مجروح دوست من است ، آمده ام که اگر لازم شد برای آقا فیله خون بدهم.

  1411

فیلی و مورچه ای در زمستانی با هم ازدواج کردند وقتی از باشگاه بیرون آمدند فیل جلو راه می رفت و مورچه به دنبال او پا جای پای فیل می گذاشت. به برفها که رسیدند همین طور که مورچه می رفت افتاد توی جا پای فیل و فریاد زد : آه ! بسوزد پدر عشق! افتادم تو دام عاشقی..

  1410

یه روز فیلی داشت راه می رفت و پایش روی مورچه ای رفت و مورچه با خوشحالی گفت : آخی ، قولنجم شکست.

  1400

دایناسور به دوست دخترش میگه بیا بریم سینما دوست دختره میگه نمیام میگه بریم رستوران میگه نه میگه بریم خونه ی من میگه نه
بهش میگه همین كارها رو كردی كه نسلمون مونقرض شد!