غضنفر رو براي اولين بار مي برند توي هلي كوپتر .
توي آسمان از نفر سمت چپي اش ميپرسه : ببخشيد , شما گرمتونه ؟ طرف ميگه : نه
از سمت راستي ميپرسه : شما گرمتونه ؟ اون يكي هم ميگه : نه
بعد غضنفر بلند ميگه : آقاي خلبان هيچ كس گرمش نيست .
قربون دستت . اون پنكه سقفي رو خاموشش كن
جوک دوستانه
زنی بر روی صندلی پارک نشسته بود و به مرد کناری خود میگفت : من میخواهم از راننده اتوبوسی که امروز سوارش شدم شکایت کنم!
مرد پرسید چرا ؟؟ زن گفت آخه گفت که فرزند من واقعا زشت و بد ترکیبه...
مرد گفت : واقعا که !
شما کار درستی میکنید اتفاقا شرکت واحد هم نزدیکه ، تا شما برگردید منم از میمون کوچولوتون مراقبت میکنم
هویجه بامامانش میره بیرون، میگه مامان من آب هویج دارم!!!
فری خوشحال میاد تهران می بینه همه لباس آستین کوتاه پوشیدن .
میگه: پس این ها دماغشونو با چی می گیرن؟!
بعضی ها خرشون از پل گذشته٬ بعضی ها خرشون داره از پل می گذره. بعضی ها دارن خرشونو راضی می کنن که بره رو پل!! بعضی ها هم اصلا خر ندارن. بعضی ها هم خر دارن ولی نمی دونن پل کدوم طرفیه !
بابام میگه خدا کنه مختار زنده بمونه نذاره حکومت عباسیان شکل بگیره !
مامان من که برای طاهر صلوات میفرستاد که زنده بمونه آخرشم مرد !
از اول امتحانات ریش گذاشتم بعد این هفته از شمال برگشتم تهران خونمون ...
زنگ خونمون رو میزنم بعد بابام از تو چشمی در نگام میکنه به اونایی که تو خونه هستند میگه نمیدونم کیه !
یه پسر افغانیه ست...
غضنفر كارت اينترنتش تموم ميشه مياندازه تو آب جوش!
چطور متوجه بشیم که تنبل هستیم:
1- درس نخوندن در طول روز
2- احساس پشیمانی شدید
3- درس نخوندن در طول شب
دعای بعد از نماز غضنفر : خدایا ما را تا نمرده ایم از دنیا مبر !
به غضنفر زنگ میزنن میگن پاشو بیا روستا بابت مرده.غضنفر می گه نه شما دروغ میگین حتما یک اتفاقی افتاده شما نمی خواین به من بگین!!!
غضنفر ميره تهران سوار تاكسى ميشه ميبينه هركى پياده ميشه يا ميگه گوشه كنار ، يابغل منو پياده كنيد! غضنفر هول ميشه ميگه همين كنار منو بغل كنيد !
از خسیسه میپرسن: شیرین تر از عسل چی خوردی؟
میگه: ترشی مجانی!!!
پسر كوچكى از مادرش پرسید: وقتى كه من به دنیا آمدم تو كجا بودى؟
در بیمارستان عزیزم.پدرم كجا بود؟ البته در دفتر كارش. پدربزرگ و مادر بزرگ؟ خانه خودشان، كجا مىخواستى باشند؟
پسر بچه غرغر كنان گفت: همیشه همین طور است، هر وقت به خانه مى آیم، كسى نیست .
مردی تعریف می کرد که با دو دوستش به جنگل های آمازون رفته بود و در آنجا گرفتار قبیله زنان وحشی شدند و آنها دو دوستش را کشتند.
وقتی از او پرسیدند چرا تو زنده ماندی، گفت: زن های وحشی آمازون از هر یک از ما خواستند چیزی را از آنها بخواهیم که نتوانند انجام بدهند.
خواسته های دو دوستم را انجام دادند و آنها را کشتند. وقتی نوبت به من رسید به آنها گفتم: لطفا زشت ترین شما مرا بکشد!
آخرین مطالب طنز
داستان طنز کلاه فروش و میمون
شعر طنز / فقدان همسر
شعر طنز و خنده دار رانندگی در ایران
مکالمه مرد و زن /طنز
شعرطنز / خانهی ما
مجرمان شیک پوش زندان مهران مدیری را در سریال در حاشیه ببینید! + تصاویر جدید
11 سال رانندگی معکوس این مرد +عکس
واس ماس از زبان جواد رضویان / طنز
شعر طنز / زن گرفتن …
واکنش جالب مهناز افشار با دیدن کنار کاریکاتور خود +عکس
معنی کلماتی که از زنها شنیده می شود / طنز
"جناب خان" ممنوع التصویر میشود؟
علت دروغ گفتن مردها (آخر خنده)
اصول جالب شوهرداری به روایت فورجوک !
فال و طالع بینی
عزیزُم بیا فالت بگیرُم
فال حافظ | فال روزانه | طالع بینی | فال مصری | فال تاروت
فواید خنده
خنده تاریخ انقضا نداره !!!
مجموعه تخصصی فواید ، دانستنیها و رازهای خنده
حمایت میکنیم
+ شادی و کمک به دیگران ( مراکز خیریه )
آمار سایت
بازدید دیروز: 39076
کل بازدید: 511896528