سر شب مامانم گیر داده به بابام بیا بریم پارکی ،جایی ،تعطیلیه ، صدا سیما هم که چیزی نداره .
از بابام که نا امید شد امد تو اتاقم میگه سعید بریم پارک. میگم بریم چیکار؟
میگه:بریم هم یه دوری بزنیم هم تو یکم چشم چرونی کن این دخترای فشنو ببین دلت وا شه.
:|