شده وقتی دارین به این فکر می کنیین که یه پست توووپ بفرستین ساعتها به گوشه مانیتور خیره بشین ودست چپتون روی موس باشه و دست دیگه تون(دست دیگر=دست راس) تا مچ توی دماغتون باشه؟؟؟؟
.
.
.
من !!؟؟؟
نه نشده همین جوری پرسیدم
ای باباااااااااااااااااااا :)

ایران در آینده نه چندان دور
.
.
.
.
اوه اوه بچه ها طرفو نگاه ، معلومه خیلی مایه داره ، ماشینش پرایده ! :|

امروز اداره به مناسبت دهه فجر 40 تومان به ما بن خريد داده
دو ساعته دارم نقشه ميكشم باهاش چي بخرم با خانمم مشورت كردم ولي فايده نداشت
آخه حتما بايد تا عيد خرجش كنم اگه تموم نشه باطل ميشه لطفا كمك كنيد چون جنساي فروشگاه كفاف بن منو نميده
شايد باهاش يه ماشين خريدم

ایــن نـصـیـحــت « ســیـگار نــــــــــکـش، پـسـته بـــــــخور !!! »
مثل این می‌مونه که به یکی که داره کنار خیابون گدایی می‌کنه، بگی: «گدایی نکن، پاشو یه سفر برو پاریس، روحیه‌ات عوض بشه» .... :|
پسته کیلو 50 تومن :| :|

من مطمئنم دهه چهلیا مثه دهه شصتیا از دو دهه ی بعدی خودشون مینالیدن ...
منظورم رو گرفتید ...
دهه چهلیا ازدست ده شصتیا در امان نبودن دهه شصتیا از دهه هشتادیا !!
باور ندارید امتحان کنید!!

سلامتی اونایی که منو به خاطر خودم میخوان .. نه واسه پرایدم :)

امروز سر خیابون وایساده بودم منتظر تاکسی ، یهو یه پراید برام بوق زد !! گفت کجا میری ؟ گفتم هرجا تو بری ، فقط بذار سوار شم ، بلآخره یارو قانع شد منم رفتم جلو نشستم و کلّی فخر فروختم به دیگران :)))))

یه روز دوستم اومده بود خونه ما برگشته میگه :ای بابا شیشه ها را چرا خاموش کردی
نمیدونم الان بایدبخندم یا گریه کنم...
آخه لامپ وشیشه هیچ جور شبیه هم نیستند

یه روز بابام اومد تـو اتاقـم گفت : پسـرم اوضاع مالـیت چطـوره ؟ پـول مول داری؟! منم گفتم آره فعلاً دارم ، گفت : خوب یه هفـت تومن بده من برم بـنـزین بـزنـم :))))

خدایا این (بچه های مردم) کین که ما باید به خاطر اونا توسری بخوریم......
مامانم میگه اینجوری راه نرو بچه های مردم این جوری راه نمیرن
بابام میگه پاشو ساعت دهه بچه های مردم ساعت هفت بیدار میشن
من که میرم تحقیق کنم ببینم تو درو همسایه بچه های مردم داریم یانه

تو تلویزیون داشت فیلم یه بنده خدایی رو که چندوقته مرده پخش میکرد که یهو بابام میگه این فیلم واسه قبل از مرگشه؟؟!
من:|
گفتم نه واسه بعد از مرگشه:|انصافا اخه پدر من این چه سوالیه میپرسی؟!
به افتخار هر چی بابا مامان سوتی ده:))

دوستای مامانم اومده بودن خونه داشتن دل و قلوه میگرفتن که مامانم هم برا اثبات حرفاش چپ و راست جون من و قسم میخورد
بعده رفتن دوستش میگم مامی چرا همش الکی جونمو قسم میخوردی؟برگشته میگه:تو که از صبح تا شب ور دلمی میخوای جون داداشاتو قسم بخورم یه بلایی سرشون بیا تا دلت خنک شه؟(o.O)
اره چمدونام و بستم زنگ زدم شرکت افق روان منتظر اوکی بیلیطم هستم!!!!!!!!

در پی موفقیت چشمگیر گوشی glx شرکتهای خودروسازی ما طی یه حرکت کاملا خودجوش دست به طراحی خودرویی زدن که درش راحت باز و بسته میشه :))
حالا در مورد حرکت کردنش هنوز به طوافق نرسیدن :|‬

یکی دیگه از فانتزیام اینه که یه جفت از این کفشای لاغر کننده بخرم و مثلا دارم تو خیابون قدم میزنم بعد یه تریلی ترمزش ببره با سرعت 150 کیلومتر به سمت یه ایستگاه اتوبوس که توش 50 تا دختر دبیرستانی وایسادن ،بره بعد یهو من جوگیر بشم بدوم طرف تریلی و بخوام نگهش دارم یهو همون موقس بگم خو دیونه تو زن و بچه داری و اون تریلی هم بیاد میزنه کتلتت میکنه کف خیابون :|
بعد یه متر مونده که بخورم به تریلی از جلوش بپرم اونور و بره بزنه عین 50تا را با آسفالت کف خیابون یکی کنه :))
حتما متوجه شدید چه خدمتی بهشون کردم آخه دیگه تو این اوضاع شوهر کجا پیدا میشه :))
آخر کارم با کفشام قدم میزنم و میرم تا افق و دوباره برمیگردم بلکه این دو کیلو اضافه وزنم کم بشه کصصصصصاااااافط :|

بـا تـشـکـر از آقـا سـّید مـصـطـفـی..
یکی از دوشواری هایِ زندگیِ من اینه که.. تـو نـمـازخـونـه ایـسـتـگـاه، سـرِ نـمـاز بـاشـم، یـهـو زنـگِ حـریـقِ ایـسـتگـاه رو بـزنـن...