پسرک چسب زخم فروش با نگاهی معصومانه به من گفت: چسب زخم نمیخری؟
من به او گفتم، (با لحن مازرونی بخونین) ای پسر ای پسر ای پسر اگر کل ته چس زخمم باخرم نه خوشته (خودم) زخم دوا بونه نه ته زخم! ^_^
یهو نگاه معصومانش برگشت شد نگاه عاقل اندر صفیه چسب زخماشو داد به من گفت دیگه گه فلسفی نخور فهمیدم از منم گداتری برو زیر قیمت بفروش o_O

یکی از مواقعی که دوس داری سرتو بکوبی به دیوار اینه که :
وقتی ناراحتی و میخوای اهنگ گوش بدی سیم کوفتیه هندزفری بپیچه بهم ، حالا هر چی سعی در باز کردنش داشته باشی گرهش کور تر میشه ، هی تمرکز میکنی که منشا اصلی گره رو پیدا کنی چشات بیشتر البالو گیلاس میچینه ... ;[

من که همیشه از خیرش میگذرم ، ارزش این همه زحمتو نداره ... والا ... ^_^

اینکه درد داشته باشی طبیعیه ولی اینکه همدرد نداشته باشی طبیعی تره !

شخصی تعریف می کرد :
مدتی‌ بود دچار بی‌ هویتی و پوچی شده بودم. از همه چیز و همه کس بدم میامد ، امید به آینده هم نداشتم.
پیش هر روانشناسی‌ هم رفتم جواب نگرفتم.
به توصیه یکی‌ از دوستان نامه‌ای به یکی‌ از علمای بزرگ قم نوشتم و مشکلم را گفتم.
جواب خیلی‌ خلاصه‌ای داده بود، نوشته بود
فقط ترکیه.
من هم بارام را بستم چند هفته‌ای رفتم آنتالیا و استانبول برگشتم خیلی‌ حالم خوب شده بود .
نامه رو که دوباره خوندم دیدم نقطه تزکیه کمرنگ بوده ندیدم!.
خدا پدرش رو بیامرزه!

آغا این روزا همه شاخ شدن....
صرفاً جهت مطلع..
گوزن نر هم خیلی شاخه...

آقا یه سؤال این ساعت 3 بعدازظهر چرا اینطوریه
.
.
.
هرکاری میخوای بکنی یا دیگه دیر شده , یا هنوز زوده

لامصب بعضي از اين آهنگ غم انگيزا اينقدر قشنگه كه آدم دلش ميخواد شكست عشقي بخوره!!!
والا °____°

خود من چند روزه دلم ميخواد به يه چيزي پشتِ پا بزنم و برم
ولي هيچي پيدا نميكنم!!
^_^

عمرا اگه لنگمو پیدا کنی ....
.
.
.
.
.
.
.
.
.
اشتباه نکنید شادمهر نیست بلکه جورابمه بازیش گرقته داره اول صبحی منو اذیت میکنه

نفس معلما مشک فشان خواهد شد/عالم پیر دگر باره خزان خواهد شد
مدیر مدرس جامی به ناظم خواهد داد/چشم کودک به یه نمره نگران خواهد شد
این همه شاد که بودیم همه تابستان/تا سر مهر همه نعره کشان خواهد شد
گر ز مکتب به یه گیم نت سرازیر شدم خرده مگیر/مجلس وعظ معلم زمان خواهد شد(یعنی طول میکشه)

به دلفین حسودی می کنم ... -_-
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
چون اون میتونه حرکات آکروباتیک انجام بده من نمیتونم ...

چیه ؟! نکنه انتظار داشتی به دلفینم حسادت فلسفی بکنم ؟!

خوشحال o_0

یه روز یه پسری خودشو به خواب زده بود و به حرفای مامان و باباش گوش میکرد
مامانش گفت 'بیا این خرمون رو بفروشیم و با پول اون برای پسرمون عروسی بگیریم'
فردا صبح شد و پسر از خواب پاشد و دید که خر نیست چیزی نگفت .
اما پس فردا دید که نه به خواستگاری میروند ونه خبری از خر است
او که خجالت میکشید بگوئید پس کی به خواستگاری میروید به جای آن گفت مادر جان پس چرا خبری از خر نیست :-)

هر وقت تو مدرسه عربی داشتیم روزی صد هزار بار خدا رو شکر میکردم








که خدا پیغمبرشو تو چین نازل نکرد

جديدا جكها ديگه مثل دوره كردن درسهاى مدرسه شده











روزى دو سه بار تكرار ميشه مطلب خوب جا بيفته !

مردم چهار ساعت جلو آینه شینیون میکنن میان بیرون من وقتی بیرونم از رو سایه ام می فهمم موهام شاخ شده باید مرتبش کنم

تو سریال تنهایی لیلا پس چرا تو امامزاده سر قبرا،گلدونا سر جاشونن؟؟؟
گلارو نبردن آیا؟؟؟
جای تعجبه!!!!
مگه میشه؟؟؟